سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک بار دیگر دانشگاه

سرمقاله

یک بار دیگر دانشگاه

سخنان اخیر آقای مصباح یزدی خطاب به وزیر علوم حکایت از شروع دوره تازه ای از ایجاد محدودیت برای دانشگاهها دارد. آنگونه که تجربه نشان می دهد این محدودیت ها از عرصه نظر آغاز  می شود اما به عرصه نظر بسنده نکرده و خیلی زود اجرایی و عملی می شود. در پایان هر دور از این طرحها آنگاه که گرد و خاک فرو می نشیند چند استاد و چند دانشجوی اخراج شده ملموس ترین دستاوردهای آن هستند! اتهام اصلی در این برخوردها معمولاً تکراری است، دانشگاه غیر دینی است. روشن است که این اتهام هیچ پایه منطقی و مستدلی ندارد و بهانه است و مغضوب بودن دانشگاهها دلایل دیگری دارد اما تامل در همین اتهام نیز نشان می دهد که هیچ پایه منطقی و مستدلی ندارد و بهانه خوبی برای اقدام مهار کننده علیه دانشگاه نیست. قدری همین ادعا را مورد بررسی قرار می دهیم تا چند و چون آن بیشتر مشخص شود.

هدف دانشگاه تولید و توزیع دانش مدرن است. دانش مدرن نیز چیزی نیست جز حاصل به کارگیری عقلانیت انتقادی برای شناختن جهان و ارزیابی ارزشها و نهادهایی که به زندگی انسانها سروسامان می دهند. دانشگاه می تواند دین و متون وحیانی را نیز موضوع مطالعه خود قرار دهد و از دریچه عقل انتقادی در شناختن آنها بکوشد. شناخت سازگار با عقلانیت انتقادی از دین امکان پذیر است اما اینگونه شناخت مطلوب همگان نیست. به ویژه آنان که عقل انتقادی مدرن را نمی پذیرند و به دنبال سازگار کردن فهم خود از دین با این عقل و دستاوردهای آن نیستند. به ویژه بنیادگرایان هر گونه تلاش برای چنین شناختی (آن هم متناسب با عقل انتقادی از دین) را مخالف مقاصد و دیدگاههای خود می دانند. اگر منظور آقای مصباح یزدی و یارانشان از غیر دینی بودن دانشگاه این است که دانشگاه تفسیر بنیادگرایانه از دین تولید و عرضه نمی کند، باید پرسید مگر قرار بوده است چنین کاری بکند؟ به علاوه چه کسی می تواند ادعا کند که تنها فهم بنیادگرایانه از دین حق است و سایر فهم ها را باید با صفت غیر دینی رد کرد؟ دانش هایی که در دانشگاه تولید و توزیع می شوند همگی حاصل روش عقلانی و انتقادی اند؛ چه موضوع آنها دین باشد و چه موضوع دیگری داشته باشند. از نظر کسانی که امکان جکع میان دینداری و عقلانیت مدرن را قبول دارند دانش دانشگاهی  هیچ مغایرتی با دین ندارد. آنها که به ضدیت میان این دو باور دارند یا تفکیک حوزه های مختلف (مثلاً علم، مابعد الطبیعه، عرفان نظری و دین) را نپذیرفته اند یا اینکه معتقدند باورها و ارزشهای دینی تاب مقاومت در برابر عقلانیت انتقادی را ندارند هر دو به گمان ما خطاهای نظری آشکار و اساسی هستند و به نوعی به نفی امکان دینداری در دنیای مدرن می انجامند.

اما اگر منظور از غیر دینی بودن دانشگاهها غیر اخلاقی بودن آن است ادعایی است کاملاً خلاف واقع مقایسه دانشگاه با سایر مراکز و نهادهای موجود در جامعه نهادهایی چون بازار سنتی و حتی نهادهای مدعی نظارت و کنترل بر جامعه نشان می دهد که دانشگاه دهها بار اخلاقی تر از همه آنهاست حتی اگر مانند برخی از مدعیان دروغین اخلاق، اخلاق را در «اخلاق جنسی» خلاصه کنیم باز هم دانشگاه از همه اخلاقی تر است. هیچ یک از سوء استفاده ها و خلافهای پنهانی که در بسیاری از نهادها و سایر مراکز ساری و جاری است در دانشگاه مصداقی ندارد.

اما اگر منظور از غیر دینی بودن دانشگاه این است که احکام فقهی در آن رعایت نمی شود این نیز ادعایی نادرست است. از نظر التزام به احکام فرعی عملی دانشگاهیان تفاوتی با با سایر اقشار جامعه ندارند. به همان اندازه که کل جامعه ما التزام به فقه دارد دانشگاهیان نیز ملتزم اند. آنچه در دانشگاهها قدری متفاوت است این است که جوانان دانشگاهی هنوز آداب ریاکاری را نیاموخته اند و سرکردن با زندگی دوگانه را خوش ندارند. آنچه در درون جوانان می گذرد به راحتی در ظاهر آنها نیز تجلی میکند. باید پیرتر شوند تا شیوه دیگر زیستن در جامعه را یاد بگیرند و با پنهان کاری خو کنند.

دانشگاه بر خلاف حوزه های علمیه برای پژوهش و آموزش معرفت دینی و تبلیغ و برگزاری مراسم و مناسک دینی ایجاد نشده است، اما می تواند کمکی اساسی برای دستیابی به شناختی متفاوت با عصر مدرن از دین بنماید. فقط دین در دنیای مدرن نیازمند حضور دانشگاه در عرصه دین شناسی نیز هست. دانشگاه را نمی توان به حوزه علمیه سنتی تبدیل کرد، اما جدایی انداختن میان دانشگاه و حوزه نیز به نفع دین در دنیای معاصر نیست. برخی اگر به دلایل دیگری از دانشگاه ناراضی اند از دین به عنوان ابزار بهره نگیرند. علمای حوزوی هم راضی نشوند که به نام آنها بر تقابل حوزه و دانشگاه دامن زده شود.