سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بحران در مدیریت بحران

روزنامه اعتماد یکشنبه 29 مهر ماه

بحران در مدریت بحران

بالاخره خبر استعفای آقای لاریجانی که بلافاصله پس از بازگشت پوتین از تهران صورت گرفته بود با سه روز تاخیر رسماً اعام شد. از زمانی که لاریجانی در نقد سیاست هسته ای دوران اصلاحات و توافقات سعد آباد و پاریس گفته بود در غلتان دادیم و آب نبات گرفتم تا زمان که وی در پرونده هسته ای به نتایجی کم و بیش مشابه راهکارهای دوران اصلاحات رسید، زمان زیادی گذشت. در روزهایی که روزها و بلکه ساعتها تعیین کننده تحولات تعیین کننده تحولات بین المللی هستند ، زمانی به درازای دو سال و سه سال البته زمان کمی نیست. لاریجانی در آن روزهایی که از معاوضه در غلتان و آب نبات می گفت، با یقین و تلاشی شگفت آور از هر موقعیت و امکانی برای بر هم زدن بازی و توقف و به بن بست کشاندن یا به بن بست رسیدن اقداماتی که در چارچوب سیاست هسته ای پیشین صورت می گرفت، کوتاهی نمی کرد. تا آنجا که به نظر برخی تحلیلگران تبدیل آن استراتژی به استراتژی جدید به میزان زیادی مرهون و نتیجه تلاشهای اوست. اما خارج شدن از جایگاه و مسند تبلیغات رسمی کشور در کسوت ریاست رسانه ملی که با تمایلات حاد سیاسی به نفع یک جناح و تفکر خاص حاکم بود و تکیه زدن به جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت تیم مذاکره کننده در پرونده هسته ای کافی بود تا لاریجانی از حقایق و واقعیاتی که تا پیش از آن زمان قادر به دیدن آن نبود درک بهتری پیدا کند. تجربه چند دور مذاکره با اتحادیه اروپا و درک بهتر واقعیات جاری کافی بود تا لاریجانی با فاصله گرفتن از آن موضع دیگر مذاکرات گذشته را دادو ستد در غلتان و آب نبات توصیف نکند و در پاسخ به سوالهای طعنه آمیز خبرنگاران که آن جمله معروف را به او یادآور می شدند از ایشان بخواهد گذشته را به فراموشی بسپارند. لاریجانی امیدوار بود که می تواند آب رفته را البته به شکل دیگر یا با ظاهر دیگر به جوی بازگرداند و در اصلاح و ترمیم آنچه که خود در آن نقشی مهم داشت توفیقی حاصل کند. اما واقعیت دنیای امروز و گذشت بی رحم زمان که فرصتها را بسان برق و باد با خود می برد این امید را کمرنگ می کرد. دیگر اروپا برخلاف گذشته بیش از آنچه تصور می شد به آمریکا نزدیک شده و اوضاعی متفاوت با شرایط دوران اصلاحات حاکم شده بود آن فرصتها از دست رفته بود صدور قطعنامه آژانس بین المللی انرژی هسته ای علیه ایران و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد عرصه و فضا را به کلی تغییر داده بود. با ارجاع پرونده به شورای امنیت و صدور قطعنامه علیه ایران دیگر این تنها ایران نبود که موضوع هسته ای برایش مساله ای حیثیتی شده بود بلکه برای طرف اروپایی نیز همین احساس پیش آمده بود و همین امر بر پیچیدگی اوضاع و سختی دستیابی به یک توافق مرضی الطرفین می افزود. اما این همه مانع از آن نمی شد که مرد جدید دیپلماسی هسته ای را از دستیابی به توافقی با اروپا امیدوار سازد توافقی که اگرچه هزینه هایی به مراتب بیشتر از آنچه در دوران اصلاحات ممکن بود بر کشور تحمیل می کرد اما به مراتب کمتر از هزینه هایی بود که در صورت رویارویی باید پرداخت می شد. او امیدوار بود تا به این ترتیب مشکل هسته ای را به گونه ای رفع و رجوع کند که ضمن رعایت مفاد قطعنامه شورای امنیت ایران دست کم در سطح سیاسی و تبلیغاتی بازنده ماجرا شناخته نشود و بتوان پایان ماجرا را حداقل به لحاظ تبلیغاتی یک پیروزی جلوه گر ساخت.اما علاوه بر مواضع متصلب آمریکا که با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت همراه بود لاریجانی در تحقق هدف خود را با مشکل دیگری نیز مواجه می یافت. این مشکل بر خلاف مشکل اول خارجی نبود. اگرچه تلاش می شد که چنین نمایانده شود که در داخل همگان درباره موضوع هسته ای نظری واحد دارند اما پیش از همه این دست اندرکاران سیاست هسته ای بودند که درباره چگونگی مدیریت این بحران گرفتار اختلاف نظر بودند. یک ماه پیش که احمدی نژاد در نطق علنی خود به برخی اقدامات خودسرانه در مذاکره با طرفهای اروپایی اشاره کرد خیلی ها تصور کردند اشاره او به طرف آقاس روحانی است اما آنان که با واقعیات پشت پرده آشنایی داشتند به خوبی دریافتند که انگشت اشاره احمدی نژاد به سوی لاریجانی است و نه روحانی. در واقع اختلاف نظر در نحوه پیشبرد مدیریت پرونده هسته ای به تدریج مشکل هسته ای را خود با مشکل جدیدی مواجه ساخته بود. این مشکل با آمدن پوتین به ایران پیچیده تر شد. اگرچه آقای احمدی نژاد صریحاً اعلام کرده بود پوتین حامل هیچ پیامی درباره پرونده هسته ای برای ایران نبوده است، اما پیش از او رسانه های گروهی این جمله از آقای لاریجانی درباره دیدار پوتین با رهبری را نقل کرده بودند که پیام شما را بررسی خواهیم کرد. این پاسخ حاکی از آن بود که پوتین حامل پیشنهاد و مطلبی بوده که پاسخ به آن نیازمند بررسی است. ظاهراً این پیام چنان مهم بوده که پوتین به جای ارائه آن به همتای خود یعنی احمدی نژاد ترجیح داده بود که آنرا با رهبری در میان بگذارد. از این رو شاید منظور احمدی نژاد از اینکه پوتین حامل هیچ پیامی درباره پرونده هسته ای نبوده این باشد که وی حامل هیچ پیامی برای وی نبوده است. اگرچه هنوز برای اظهار نظر درباره علل نزدیک و نهایی که منجر به استعفای آقای لاریجانی شده است زود باشد اما می توان احتمال داد که این استعفا با پیام پوتین و اختلاف نظر میان لاریجانی و احمدی نژاد در چگونگی پاسخ بدان بی رابطه نباشد. اختلاف درباره واکنش به این پیام به ویژه در شرایطی که زمان تصمیم گیری شورای امنیت درباره ایران و صدور قطعنامه جدید نزدیک می شود ظاهراً لاریجانی را با توجه و تشدید اختلافات مذکور از نتیجه بخش بودن مذاکرات و تلاشهای دیپلماتیک ناامید ساخته است. استعفای لاریجانی احتمال دیگری نیز می تواند داشته یاشد. طی ماههای گذشته مذاکرات آژانس و مذاکرات با سولانا به نمایندگی اتحادیه اروپا در دو مشی موازی جریان داشت. مذاکره با آژانس عمدتاً در چارچوب دستگاه دیپلماسی دولت صورت می گرفت یا دست کم اشراف دولت و احمدی نزاد بر این مذاکرات بیشتر از مذاکراتی بود که لاریجانی شخصاً با سولانا انجام می داد. امری که همواره مورد اعتراض و ناراحتی احمدی نزاد بوده است می توان چنین احتمال داد که پیام پوتین به گونه ای بوده است که این فرصت را به احمدی نژاد داده است تا با بی حاصل بودن مذاکره با اروپا مانع لاریجانی در انجام این مذاکره شود و این یعنی پایان کار لاریجانی در دیپلماسی هسته ای و ناگزیری او از استعفا.