سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تئاتر آناپولیس

روزنامه کیهان روز یکشنبه 4 آذرماه

یادداشت روز

تئاتر آناپولیس

 

آمریکا می خواهد روز سه شنبه در آناپولیس چه کند؟ پاسخ این سوال وابسته به جواب سوالی کلان تر است: نقشه بوش برای خاورمیانه چیست؟ رسانه های غربی دیروز در تحلیل های خود دراین باره، موضوع ایران را بخش مهمی از صورت مسئله قلمداد کردند. فصل مشترک تمامی تحلیلها درباره «تئاتر آناپولیس» اکنون این است که مقصود دولت بوش از دور هم جمع کردن این همه وزیر و وکیل، بیش از آنکه حل مسئله فلسطین باشد که میدانند راه حل غربی ندارند- مقابله با نفوذ روز افزون ایران در منطقه است. در واقع کنفرانس آناپولیس تا آنجا که به مسئله فلسطین مربوط می شود، فقط یک پارتی است. حجم اختلافات حتی میان سازشکارترین جناح عربی شرکت کننده در اجلاس با صهیونیستها، چنان است که از هم اکنون خوش بین ترین ناظران هم درباره بی نتیجه بودن آن اتفاق نظر دارند؛ در نتیجه میهمانان خانم رایس حداکثر می توانند بروند شامی بخورند و برگردند. خود امریکاییها هم حتی علاقه ای به بالا رفتن انتظارات از نشست آناپولیس ندارند. «جرمی بوئن» دبیر امور خاورمیانه بی بی سی طی مقاله ای در سایت این بنگاه خبری نوشته است که چند روز قبل در واشنگتن، وقتی یکی از همکارانش از سخنگوی کاخ سفید می پرسد خبرنگاران باید رویدادی را که در آناپولیس رخ می دهد چه بنامند؟ سخنگو جوابی نداشته اما یکی از دستیارانش عبارت «گردهمایی» را پیشنهاد کرده است. بوئن نتیجه می گیرد که آمریکا نمی خواهد سطح انتظارات از گردهمایی آناپولیس را خیلی بالا ببرد و فقط امیدوار است گردهمایی با بحث و جدل پایان نیابد، تا بتوان زمینه دیدارهای بعدی دو طرف را فراهم کرد. در واقع به رغم همه تلاشی که غرب ظرف نیم قرن گذشته برای تقویت روحیه سازشکاری در جهان عرب انجام داده و تا حدی هم البته موفق بوده هنوز انبوهی از مشکلات میان طرف عربی و صهیونیستها وجود دارد که در چنین نشستهایی حتی نمی توان آنها را به درستی فهرست کرد چه رسد به اینکه انتظار حل و فصل آنها وجود داشته باشد. اگر این نوع نگاه به ظرفیتهای کنفرانس آناپولیس صحیح باشد که ظاهراً حتی در میان خود غربی ها هم مخالف قدرتمندی ندارد- آنگاه این سوال مطرح خواهد شد که اگر هدف این گردهمایی حل مسئله فلسطین نیست، پس چیست؟ پاسخ را باید در نوع نگاه امریکاییها به خاورمیانه بویژه خطری که از ناحیه ایران آنها را تهدید می کند و تصویری که آنها از شدت و گستره این خطر در ذهن دارند جست و جو کرد.

امریکاییها مدتهاست احساس می کنند مشکلی به نام خاورمیانه دارند که روز به روز هم در سطح دولتها و هم در سطح ملتها ضد امریکایی تر و خطرناک تر می شود. خاورمیانه جدیدی در حال شکل گیری است که معارضان دیرینه امریکا در آن دارای اقتدار و محبوبیت شده اند و دولت های ناهمراه با ایران را یکی یکی به زیر می کشند. علاوه بر این آمریکا عمیقاً در باتلاقهای عراق و افغانستان فرورفته و قبل از هر چیز به دنبال راهی برای خروج ابرومندانه ورطه های هولناک می گردد. نکته کلیدی این است که کنون امریکایی ها به اعتراف خودشان به هر جای این صحنه که می نگرند رد پای نفوذ و تاثیر ایران را می بینند. گسترش اقتدار معنوی ایران در خاورمیانه منافع تاریخی امریکا در منطقه را با خطری بی سابقه مواجه ساخته در عین حال که هیچ روشی هم برای مواجهه موفق با مسایل منطقه بدون حضور ایران یافت نشده است.

امریکایی ها در چنین وضعیتی به دنبال دو چیز می گردند:«مقصر» و «راه حل». در ماههای گذشته انرژی فراوانی از جانب غربی ها صرف شده تا ایران در بحرانهایی که جملگی محصول سوءتدبیر و ندانم کاری امریکاست مقصر جلوه داده شود، اگر چه نهایتاً امریکاییها راهی جز این ندیده اند که رسمی و غیر رسمی برای پذیرش حداقل مشارکت در فرایندهای دارای نفع دوجانبه، به ایران التماس کنند. اما در مورد راه حل، مدتهاست که تکلیف این بحث در امریکا روشن شده و تقریباً همه آنچه در ماههای گذشته دیده ایم از طرحی برای به جان هم انداختن شیعه و سنی گرفته تا برنامه ریزی برای برگزاری نشست آناپولیس به بهانه حل مسئله صلح خاورمیانه اپیزودهای یک سناریو است. هدف این سناریو را بیش از 7 ماه پیش «نیکلاس برنز» در مصاحبه با تایم ساده و سرراست بیان کرده است:«هدف همه اقدامات ما که بخشی از یک سیاست مشترک و یکپارچه است، تفهیم این مطلب به ایرانی ها است که قدرت انها در خاورمیانه محدودیت دارد؛ بنابراین لازم است آنها به قدرت امریکا احترام بذارند و با تشریک مساعی بیشتر با ما همراهی کنند.» (تایم شماره هفته آخر ژوئن 2006). مهم ترین ایده ای که برای موفقیت در رسیدن به این هدف به ذهن امریکاییها رسیده چیزی است که آنها خود نام ان را راه حل منطقه ای گذاشته اند. مشخصات این به اصطلاح راه حل هم مدتهاست به تفصیل بیان شده است. جناح رایس در امریکا معتقدند بهترین روش مواجه با ایران در خاورمیانه این است که ابتدا با استفاده از ابزارها و به بهانه های مختلف یک ائتلاف منطقه ای علیه ایران شکل داده شود و بعد به ایران گفته شود: ما در اینجا یک ائتلاف داریم؛ می خواهی به ما بپیوندی یا می خواهی منزوی شوی؟! درست به همین دلیل است که امریکاییها طی چند ماه گذشته پشت سر هم و به بهانه های مختلف کنفرانس منطقه ای برگزار می کنند. هدف اصلی آنها این است که حتی المقدور ایران هم در این نشستها شرکت کنند تا بتوانند امکانات ایران را به عنوان بخشی از پروژه خود به کار بگیرند. در غیر این صورت یعنی در صورتی که ایران ورود به بازی امریکا همان که برنز آن را تشریک مساعی نامیده بود- نپذیرد آمریکاییها تلاش می کنند که با سروصدا پاتی های خود را کنفرانس آن هم از نوع موفق آن- جلوه بدهند تا پیامی به ایران داده باشند مبنی بر اینکه بدون حضور ان هم امکان حل و فصل موفقیت آمیز مسایل منطقه ای وجود دارد و ایران هم اگر خود را نسبت به چنین ابتکارهای منطقه ای بی تفاوت نشان دهد تنها خود را منزوی کرده است.

در این یادداشت مجالی برای ارزیابی این نوع طراحی علیه ایران وجود ندارد. به طور بسیار خلاصه می توان گفت این پروژه یک اشکال کوچک دارد و آن هم این است که به هیچ دردی  نمی خورد. امریکاییها با این روش نخواهند توانست ایران را منزوی سازند و نه موفق خواهند شد حتی یک مسئله از مسایل انبوه خاورمیانه را حل کنند. تنها اتفاقی که می افتد این است که بر سیاهه حجیم ناکامی های امریکا در منطقه چند سطر دیگر اضافه خواهد شد. امریکاییها بالاخره باید دست از نمایش دادن بردارند و صورت مسئله را یک بار درست طرح کنند. حذف ایران از یک راه حل منطقه ای برای خاورمیانه دقیقاً به معنای حذف موفقیت از ان راه حل است. و البته ایران علاقه ای برای مشارکت در بازی که هدف آن خروج دشمن آن از بحران است نخواهد داشت.

مهدی محمدی