سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گزاره های کلیدی در تحلیل مساله عراق

 

 

روزنامه کیهان روز دوشنبه 14 آبان ماه

یادداشت روز

 

گزاره های کلیدی در تحلیل مساله عراق

 

حل مساله خاورمیانه را از کجا باید آغاز کرد؟ آمریکاییها که فکر می کنند منافع حیاتی آنها در تسلط کامل بر این منطقه است مدتهاست به اندیشه درباره این پرسش مشغولند. نگاهی ولو گذرا به دیپلماسی آمریکا در خاورمیانه ظرف ماههای اخیر نشان می دهد این سوال در هیئت حاکمه امریکا پاسخ واحدی نیافته است. اگرچه کلیاتی وجود دارد که همه درباره آن توافق دارند. یک جنبه از آن کلیات توافق شده این است که آمریکاییها قاطعانه به این نتیجه رسیده اند حل مساله خاورمیانه در گرو حل مساله ایران است و در خاورمیانه نهایتاً و پس از کنار زدن همه واسطه ها آنکه رویاروی آنها باقی می ماند تنها ایران است، حال چه به شکل یک واحد سیاسی-جغرافیایی و چه به مثابه یک ایدئولوژی الهام بخش و آرمان منتشر. قدرت یابی روزافزون ایران در خاورمیانه و افزایش توان تاثیرگذاری آن در معادلات منطقه ای باعث شده است آمریکائیها حتی به طور رسمی اعلام کنند ایران مهمترین مساله سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه ظرف 10 سال اخیر است. جنبه دوم به این موضوع بازمیگردد که آمریکا احساس می کند تا برای مساله اسراییل-فلسطین در خاورمیانه راه حلی پیدا نشود هر تلاشی برای استقرار یک نظم مطلوب غرب در خاورمیانه را باید از پیش شکست خورده محسوب کرد. به همین دلیل است که می توان دید آمریکا در ماههای گذشته انرژی فراوانی صرف پیدا کردن راه حلی برای این موضوع کرده است گرچه هیچ کدام از این راه حلها از جمله آنچه در نوامبر تحت عنوان کنفرانس پاییز طراحی شده- شانس توفیق زیادی ندارد به این دلیل بسیار روشن که بازیگران کلیدی دخیل در ماجرا مانند ایران و گروههای جهادی علاقه ای به حضور در آن نشان نداده اند. امریکا در آناپولیس حتی اگر بتواند توافقی سامان بدهد-که بعید است- نهایتاً با کسانی توافق کرده که خیلی کاره ای نیستند. جنبه سوم اما به عراق مربوط است و باتلاقی که امریکاییها در آنجا به دست خود برای خویش بوجود آورده اند. عراق عاجل ترین مساله سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه است و ظاهراً نقدترین سرمایه های امریکا برای حل آن بسیج شده است. دو موضوع ایران و باصطلاح صلح خاورمیانه اگرچه از دید امریکاییها مهمتر و بنیادی تر به حساب می آید اما هیچ یک فوریت عراق را ندارد. تیم فعلی حاکم بر کاخ سفید احساس می کند حیات و ممات آن در صحنه سیاسی امریکا و اینکه اساساً فرصتی پیدا کند که به مسایل ایران و فلسطین هم بپردازد مستلزم این است که موفق شود لااقل به طور نسبی خود را از مهلکه عراق بیرون بکشد. برای رسیدن به این هدف امریکاییها ظرف ماههای اخیر یک بار در استراتژی کلان و چندین بار در تاکتیکهای خود بازنگری کرده است. محصول این بازنگری ها البته چندان چنگی به دل   نمی زند. هنوز هیچ نشانه ای از آنچه واقعاً بتوان آن را بهبود نامید در عراق مشاهده نمی شود و امریکاییها هم هر روز که   می گذرد به مرز مهلت زمانی خود برای حل مساله عراق نزدیکتر می شوند. تنگی وقت و ناکارآمدی راه حل های پی در پی آمریکا را در مواجهه با موضوع عراق در وضعیتی سخت ناگوار قرار داده است. آخرین چاره ای که امریکا در این وضعیت وخیم پیش روی خود دیده بحران آفرینی در صحنه عراق و جایگزین کردن ابزارهای دموکراتیک که البته تا آنجا که به امریکا مربوط می شود هیچ وقت در عراق مطلوب نبوده- با روشهای خشن و براندازانه است. نمونه ای از این تلاشها را می توان در بحرانی دید که مدتی است در روابط شمال عراق و ترکیه بوجود آمده است. یک نگاه سطحی احتمالاً به ما خواهد گفت همه چیز به ناارامی مربوط است که جدایی طلبان پ ک ک در مرزهای ترکیه بوجود آورده اند. اما واقعیت فراتر از این است. به نظر می رسد هدف اصلی این بازی بیش از آنکه ترکیه یا پ ک ک باشد دولت شیعه نوری مالکی در عراق است که با دولت اسلامگرای همسایه خود در ترکیه همواره روابط صمیمانه ای داشته و البته امریکا هرگز از این نزدیکی برخاسته از هویت دینی خوشنود نبوده است. بعضی تحلیلگران کاملاً آشنا به مسایل جاری منطقه معتقدند هدف اصلی غائله پ ک ک ترکیه در واقع دولت مالکی است که امریکا همه روشهای داخلی برای براندازی ان را امتحان کرده و پس از ناکام ماندن آنها حالا به یک ابزار خارجی متوسل شده است. طراحی امریکاییها این است دولت شیعه در عراق را با یک معامله دو سر ضرر مواجه کنند. دولت مالکی اکنون اگر جانب ترکیه را بگیرد احتمالاً در روابط با متحدان کرد خود دچار مشکل خواهد شد و اگر از کردها دفاع کند مناسبات خود با همسایه اسلامگرا را تخریب کرده است. اگرچه به سبب دیپلماسی فعالی که ایران در روزهای اخیر در قبال تمام طرفهای درگیر در قضیه بکار گرفته اکنون می توان گفت که بحران تا حدودی کنترل شده اما نفس اینکه امریکا اینگونه از همه ابزارهای خود علیه دولت شیعه در عراق استفاده می کند علامتی است از اینکه نقشه های شیطانی دیگری هم در راه است. بر مبنای آنچه گفته شد و با ملاحظه بسیاری وقایع و عوامل دیگر می توان گزاره های کلیدی در تحلیل مساله عراق از دید امریکا را چنین خلاصه کرد:

1.      امریکاییها دریافته اند که شانس پیروزی نظامی در عراق وجود ندارد و این بحران ولو راه حلی داشته باشد ان راه حل حتماً غیر نظامی است.

2.      امریکاییها قصد دارند بحران عراق را بین المللی کنند. در واقع اگرچه ورود امریکا به صحنه عراق یک ورود یکجانبه بود اما حالا در مدیریت صحنه عراق امریکاییها چاره ای نمی بینند الا اینکه برای کاستن از وزن باری که به تنهایی به دوش گرفته اند دیگران را هم در حدی که تسلط امریکا را بر امور عراق مخدوش نکند وارد صحنه کنند. طراحی نشستهای چند جانبه همسایگان عراق اساساً از چنین ایده ای نشات گرفته است.

3.      امریکاییها مطمئن شده اند که باید از عراق بیرون بروند، منتها پیش از خروج می خواهند لااقل 3 کار بکنند. اول، امریکایی سازی نقاط کلیدی ساختار دولت در عراق خصوصاً نفت، ارتش، پلیس و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی. دوم، به دست آوردن یک موفقیت ولو مقطعی در زمینه امنیت و سوم، تلاش برای تضعیف ایران در منطقه تا آنجا که به قول خودشان پس از خروج امریکا از خاورمیانه منطقه دربست در اختیار ایران قرار نگیرد.

مهدی محمدی