سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بروید دنبال کارتان مزاحم نشوید!

روزنامه اعتماد روز چهارشنبه 3 بهمن ماه

بروید دنبال کارتان، مزاحم نشوید!

خواه این نوشته موجب رنجش خاطر اصلاح طلبان و مردمانی که به امید بهبود اوضاع دل به دیدگاهها و برنامه ها و تلاشهای توانفرسای آنان بسته اند، بشود یا نشود، ناگزیرم برای آسودگی وجدان خویش و ثبت در تاریخ هم که شده به صراحت اعلام کنم که :«ای هیات اجرایی انتخابات!» دست مریزاد! حق داشته اید، خیلی هم حق داشته اید، ای همه متولیان صادق و عزم استوار و پا به رکاب انتخابات مجلس هشتم! در همین خوان نخست کاری کردید کارستان! گربه را دم حجله خلاص باید کرد. به قول مشهور عمه خانم عزیزم: یک نه می گویی و نه ماه عذاب نمی کشی. من یکی که از خوشحالی در پوست نمی گنجم. فقط متحیر مانده ام که چرا این تک و توک ادمهای مساله دار و مروز به ویژه انها که سوء سابقه همکاری در دولت معلوم الحال دوم خردادی داشته اند رد صلاحیت نشده اند. نکند از قلم افتاده اند؟ اما نه. می دانم که شش دانگ حواسشان جمع است.

 حتماً حکمتی دارد که عنقریب آشکار می شود. می دانید چرا تا این حد شیفته و شیدای شما عزیزان شده ام؟ می دانید به چه علت از وجود مبارک همه شما که به درستی نام فامیلتان را اصولگرا گذاشته اید احساس غرور می کنم؟ نمی دانید! اما عرض می کنم. به خاطر همین یک جو غیرتی که دارید، به خاطر آن یک ذره ملاحظه و رودربایستی یی که ندارید. کارتان حرف ندارد، خداوکیلی! غلط می کنند اگر بگویند انحصارطلبی و یکدندگی و اقتدارگرایی و زبانم لال تصفیه سیاسی نظام به نفع یک جناح! من می دانم که شماها با آن همه سابقه مبارزاتی در دوران شاه با آن همه هم خطی و همراهی با امام به ویژه در قضایای مهمی همچون جشن نگرفتن نیمه شعبان سال 57 و دوران جنگ تحمیلی و دفاع از نخست وزیر آن دوران همواره به خاطر مناعت طبعی که داشته اید از پذیرش کوچکترین مناصب قدرت گریزان بوده اید. این همه زجر و زحمت را تنها و تنها به قصد قربت مطلبق تحمل می فرمایید. آیا به واقع کاری آسان و باری اندک است قبول مسئولیت و زحمت رد صلاحیت این همه آدم!؟ هرگز! اراده ای می خواهد و خوشبختانه شما عزیزان از آن بهره مندید، چه اهمیتی دارد که بسیاری از این رد صلاحیت شده ها به اندازه طول عمر برخی از شما متولیان نورسته سابقه خدمت به انقلاب و نظام داشته اند!؟ چه ارزشی دارد که آنان با وجود آنهمه کوشش و تلاش مخلصانه در دوره های خطیر و نفسگیر دهه نخست انقلاب و به رغم برخی بی مهری ها و به عزلت راندن ها در سالهای بعد هیچ گاه حتی به اندازه ذره یی در اصالت و ضرورت صیانت از آرمانهای اصیل انقلاب و اساس نظام تردید نکرده اند؟! آنچه اهمیت دارد چموشی و ناهمراهی و فضول مابی این جماعت است که در هر کار و مسئولیتی وارد می شوند، موجب دردسر می شوند. عیب عمده و اساسی این جماعت به اصطلاح اصلاح طلب صرفنظر از اشکالات مادرزادی و ژنتیک! و حتی با غمض عین از اعوجاجات ایدئولوژیک!

این است که به حدو اندازه خود قانع نیستند. به محض آنکه با آنان رفاقت می کنی بیش از کوپن خود صمیمی می شوند به قول آقازاده همسایه ما جوگیر می شوند. صریح تر بگویم پررو         می شوند! دوم خرداد سال 76 لطف کردید دولت را در اختیارشان گذاشتید چه کردند؟ واقعاً چه کردند؟ هیچ کاری که بالد نبوده و نیستند. خدا می داند در ان 8 سال دولت اصلاحات چه آتشی سوزاندند!؟ پی در پی از اجرای قانون و دفاع از حقوق مردم در برابر قدرت سخن گفتن حق قانونی منتقد و منافق را به رسمیت شناختن واژه منحوس دموکراسی و حقوق و کرامت انسانها را سر زبانها انداختن اصطلاحات من درآوردی از قبیل «جامعه مدنی» و «تنش زدایی بین المللی» و شعار مسخره «استقلال، آزادی و پیشرفت» را تابلو کردن! آیا اینها هم شد کار یک دولت درست و حسابی؟!

فتنه توسعه مطبوعات مستقل و آزادی بیان و ایجاد نهادهای مدنی به ویژه سازمانهای غیردولتی هم از همان دوره آغاز شد. همین «حساب ذخیره ارزی» هم که خوشبختانه در سالهای اخیر لایبقی منه الا اسمه از ارتکابهای دولت دوم خرداد است. کار به جایی رسید که رییس جمهور دوم خردادی حتی یک مقدار اعتبار ارزی را که به طور سنتی در اختیار شخص رییس جمهور قرار داشت که در موارد فوری و اضطراری هزینه کند حذف کرد و با شعار مسخره «انضباط مالی» خودش را نیز تابع نظام برنامه و بودجه قرار داد. از این بی عرضگی بیشتر؟! اگر من به جای او بودم مثل یکپارچه آقا پولها را می ریختم توی جیبم از این شهر به آن روستا سفر می کردم و برای رضایت خدا هدیه می کردم به شهروندان عزیز! کاش به همین لاطائلات بسنده می کردند. اما آن نمایش تراژیک افشای قتلهای زنجیره ای را به راه انداختند که یاداوری اش نیز آب به قلب من می ریزد. بمیرم من برای همه دست اندرکاران ان نمایش شکسپیری! اما همه آن جفتک پرانی های سیاسی و فرهنگی دوم خردادی ها به یک سو، ظهور پدیده هولناکی به نام مجلس ششم به یک سو. سر بسته بگویم و بگذرم که بلایی بود آن مجلس سرکش و بی تربیت که می دانم هنوز هم متحیر مانده اید که چگونه نازل شد و چه ها کرد؟ نسلهای اینده درخواهند یافت. جان کلام را آن عزیز گفت که در ان دوره هر روز صبح با شنیدن مذاکرت مجلس از رادیو چه تن های نازنینی که می لرزید؟ مجلس ششم مجلس که نبود هاید پارک بود. مجلس جایی است که نمایندگان محترم با نزاکت  مثل دانش آموزان شاگرد اول و با تربیت آرام روی صندلی هاشان می نشینند سروصدا نمی کنند برای هر کاری خواه خواندن نوشته هاشان، خواه اظهار نظر یا خارج شدن از جلسه یا مشورت کردن با بغل دستی از بزرگ تر ها از معلم یا مبصر اجازه می گیرند. در مجلس ششم به جز یک اقلیت نجیب همه ایستاده بودند! هر روز خسته هم نمی شدند! مگر آدم چقدر می تواند دادو فریاد کند؟ آن هم درباره موضوعات پیش پا افتاده ای همچون دفاع از حقوق قانونی فلان زندانی، رسیدگی به ریشه ها و عوامل فلان قضیه زنجیره ای، پرس و جو درباره درآمدهای غیر شفاف فلان رسانه، غرولند به برخی برخوردهای قضایی، اعتراض به رد صلاحیت های گسترده کاندیداهای انتخابات مجلس! نزدیک به 4 سال است که نه به کنایه و اشاره و تلویح بلکه روراست و قاطع و به تصریح  و نه در فلان محفل خصوصی بلکه در هر تریبون و نشریه و منبر و ماذنه رسمی بارها و بارها اعلام فرمودند که :«دیگر اجازه تکرار ان دوره داده نخواهد شد.» «نیایید که رد صلاحیت می شوید» اما به خرج این جماعت نرفت که نرفت. آیا کسی نیست که به این اصلاح طلبان حالی کند که: بروید دنبال کار و زندگی خودتان. کاندیداتوری مجلس و گرم کردن تنور انتخابات و شور آفرینی برای حضور مردم را بگذارید بر عهده اهلش؟! حالا که با این همه خط و نشانهای مشفقانه و تهدیدهای صادقانه و پرهیز دادن های برادرانه و بویژه برخی بی وفایی های هم مسلکانه! باز هم لجبازی کردید و برای مجلس هشتم مرتکب ثبت نام شدید پس گوارایتان باد این همه رد صلاحیت! بروید دنبال کارتان مزاحم نشوید!