سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرشته

روزنامه کیهان روز دوشنبه 28 آبان ماه

گفت و شنود

فرشته

                                                                                                 گفت: دیک چنی معاون جنگ افروز بوش گفته است، مردم عراق آمریکا را فرشته نجات خود می دانند!

گفتم: کدام فرشته اموال مردم را غارت می کند، زن و مرد و کودک بی گناه را به خاک و خون می کشد به نوامیس مردم تجاوز می کند و ...؟!

گفت: چه عرض کنم؟! اصلاً اگر مردم عراق امریکاییها را دوست دارند چرا به خون آنها تشنه اند و  می خواهند سر به تنشان نباشد؟

گفتم: آدم شارلاتان و بی پدر و مادری از شخصی پرسید چقدر مرا دوست داری؟ و یارو جواب داد، دلم می خواهد روی یک پاره آجر بنویسم دوستت دارم و بعد آن را چنان وسط ملاجت بکوبم که شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون و ویس و رامین از تعجب شاخ دربیاورند!


فردای حمایت از افراط گرایی پاکستان

روزنامه اعتماد روز دوشنبه 14 آبان ماه

فردای حمایت از افراط گرایی در پاکستان

 

تحولات چند ماه گذشته پاکستان حاکی از آن بود که به زودی این کشور 162 میلیونی فقیر دچار چنان شکافهای سیاسی امنیتی خواهد شد که ممکن است سرنوشت پاکستان را دچار تحولی اساسی کند. بحران مسجد سرخ که به مرگ بیش از صد نفر از فقرای اسلامگرای اسلام آباد انجامید چالش پرویز مشرف و عالی تریم مقام قضایی کشور یا نبرد قوه نظامی و دستگاه قضایی که به تثبیت قاضی محمد چوهدری انجامید و استقلال دستگاه قضایی پاکستان را تحکیم کرد و در نهایت بازگشت بی نظیر بوتو از تبعید هشت ساله همگی عواملی بودند که به تدریج سیمای پاکستان کودتا زده امروز را ترسیم کردند. اما ظهور طالبان پاکستانی در میان اقشار وسیعی از مردم و شمار رو به افزایش حملات انتحاری علیه همه مقام های دولتی و نیز درگیری های تقریباً نامنظم طالبان پاکستان با نیروهای نظامی و امنیتی مهمترین عواملی هستند که پاکستان را وارد وضعیت فوق العاده یا دومین کودتای پرویز مشرف کرد. حضور پاکستانی که دولت مرکزی آن عملاً نقشی در اداره بخشهای شمالی این کشور ندارد و نشت مداوم حمایتهای اقتصادی و نظامی اسلامگرایان این کشور از جریانهای باقی مانده طالبان در جنوب افغانستان همگی سبب شده اند تا اسلام آباد طی چند سال گذشته بیش از هر تعریفی به یک علامت سوال منطقه ای و بین المللی تبدیل شود. تا چندی پیش سومالی عراق و افغانستان سه کشوری بودند که دولت مرکزی انها توانایی اداره مناطقی از قلمرو ملی خود را دارا نبودند. طی یکی دو سال گذشته پاکستان نیز به جمع 3 کشور فوق افزوده شده و مناطق شمالی و شمال غربی این کشور به لحاظ فقدان نفوذ یک دولت مرکزی بیشتر به سومالی شباهت یافته است تا عراق یا حتی افغانستان. چندی پیش یک شبکه تلویزیونی پاکستان تصاویری از کمک مردمی به مجاهدین را در منطقه «سوات» پخش کرد. در منطقه فقیر نشینی که به ندرت می توان آثاری از مدنیت و شهرنشینی و رفاه اجتماعی را یافت طی چند ساعت 5/1 میلیون روپیه معادل 24 هزار دلار کمک برای مجاهدین جمع آوری شد. افراط گرایانی که کشته شدن در راه آمال و چه بهتر از طریق حملات انتحاری- را فوز عظیم می دانند. پدیده طالبانی شدن جامعه پاکستان منحصر به اقشار فقیر مناطق حاشیه ای و مرزی پاکستان نمی شود. بحران دو ماه پیش مسجد سرخ و قتل عام فقرایی که در آن پناه گرفته بودند تالی برقراری حکومت و قوانین طالبان در چند محله در شهر اسلام آباد پایتخت بود. به عبارت دیگر متمایل شدن به اندیشه طالبان به هر دلیل در میان اقشار شهرنشین پاکستان عملاً به پدیده ای تثبیت شده در برخی از شهرها تبدیل شده است. چندی پیش موسسه نظر سنجی World Public Opinion که در امریکا مستقر است نتایج یک نظر سنجی را از مردم پاکستان اعلام کرد. بر اساس این نظر سنجی کمتر از نیمی از جمعیت شهرنشین پاکستان حمله به پایگاههای القاعده و سرکوب بنیادگرایان را تاکید می کنند. همین تعداد از جمعیت شهرنشین حتی مخالف همکاری دولت مرکزی با امریکاییها در سرکوب القاعده یا حتی اجازه دادن به امریکاییها برای عملیات علیه القاعده در شمال پاکستان هستند. پیرو چنین تحولی نیروهای امنیتی پاکستان که برای درگیری به مناق مرزی و آشوب زده شمال و شمال غربی اعزام می شوند تمایلی به نبرد با اسلامگرایان ندارند و به عبارتی این درگیریها را نبرد خود نمی بینند. نیروهای امنیتی پاکستان طی چند هفته گذشته به صورت شبانه روزی به منطقه آشوب زده «سوات» اعزام می شوند در حالیکه حاکم اصلی منطقه مولانا فضل الله متحد اصلی طالبان بوده و از طریق یک ایستگاه رادیویی اف ام برای مردم منطقه برنامه پخش می کند. فضل الله ارتشی از تجهیزات و سلاحهای سبک و سنگین داراست و عملاً قوانین شریعت را در منطقه تحت حکومت خود اعمال  می کند. از سویی ارتش پاکستان طی هفته های گذشته با پدیده جدیدی مواجه شده است و آن چندین مورد به گروگان گرفته شدن نظامیان از سوی نیروهای شورشی اسلامگرا است. طی 8 سالی که پرویز مشرف اداره پاکستان را بر عهده داشته از چندین بمب گذاری جان سالم به در برده است. هر بار اعلام شده است بمب گذاری ها بدون هماهنگی های ضمنی عناصری از دستگاه امنیتی پاکستان  نمی توانسته صورت گرفته باشد. یکی از این موارد حمله انتحاری بود که در نزدیکی دفتر او صورت گرفت. حملات انتحاری اخیر به گونه ای است که همانند عراق علیه صفوف نظامیان صورت گرفته و حاکی از آن است که مدیریتی واحد در عراق و پاکستان آن را به اجرا درمی آورد. از دیدگاهی کلان پاکستانی که پرویز مشرف آنرا اداره می کند به موتور بحرانهای منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. ثبات دولت حامد کرزی در افغانستان به شدت تحت تاثیر بحران هایی است که از پاکستان هدایت می شود دولت هند شاهد بمب گذاری ها و حملات انتحاری بوده که سرنخهایی از مداخله پاکستان در آن مشاهده شده است اینکه چه کسانی در پاکستان و در چه رده هایی به کلید سلاحهای هسته ای این کشور دسترسی دارند معضلی است که هنوز پاسخی برای آن ارائه نشده است. عوامل فوق سبب شده تا موضوع پاکستان و آینده مشرف در ردیف مسایلی اساسی قرار گیرد که نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در توضیح سیاست خارجی خود به آن می پردازند. کمکهای سالانه 10 میلیارد دلاری امریکا به پاکستان که بخش اعظم آن به تجهیزات نظامی اختصاص داشته نتوانسته است موازنه امنیتی را به نفع یک دولت مرکزی باثبات و علیه افراط گرایان بر هم بزند. پاکستان برای حدود دو دهه پی در پی سیاست خارجی و دستگاههای امنیتی و نظامی خود را به افغانستان و تحولات نظامی و سیاسی آن گره زد. به عبارتی از سال 1979 که ارتش شوروی مرزهای شمالی افغانستان را درنوردید تا 10 سال بعد که از افغانستان عقب نشست پاکستان مرکز اصلی تدارک تجهیز و تسلیح نیروهای ضد کمونیست بود. از سال 1992 که پدیده یی به نام عرب افغانها در حوالی مرزهای افغانستان شکل گرفت و از مدارس حقانیه شمال پاکستان اشباحی به نام طالبان تربیت یافتند و تا سال 1996 که راهپیمایی طالبها منجر به شکل گیری حکومت طالبان در افغانستان شد اسلام آباد صحنه گردان تحولات افغانستان بود. برای صدها هزار پاکستانی جنگیدن در افغانستان همواره کعبه آمال و بازگشت از افغانستان به مفهوم برگرداندن ارزشها و مفاهیم طالبان بوده است. پاکستان امروز ثمره سه دهه گره خوردن نظام اجتماعی سیاسی و امنیتی این کشور با نظام سیاسی طالبان است. در نتیجه فشار یا کاهش و افزایش کمکهای بین المللی نمی توان گرایش توده های مردم و حتی جمعیت شهرنشین پاکستان را به طالبان تحت تاثیر قرار داد. پدیده ای که امروزه به «طالبان پاکستانی» شهرت یافته در کشوری بروز یافته است که برای 32 سال از سوی نظامیان اداره شده است. پاکستان فقط 28 سال شاهد رهبرانی غیر نظامی بوده است. رهبران این کشور همواره با کودتا اعدام یا به اتهام فساد مالی قدرت را واگذار کرده اند. سنت دموکراسی برخلاف هندوستان رقیب دیرینه این کشور هیچ گاه ریشه ای عمیق نیافت. امروز از سه نسل رهبران سیاسی پاکستان مشرف متهم به دیکتاتوری و اجرای دو کودتای نظامی است بوتو با اتهام فساد مالی از کار برکنار شد و نواز شریف نیز با اتهام مشابهی تبعید شده است. به این ترتیب در شرایطی که حاکمیت سیاسی ارتباط سیاسی ارتباط منطقی خود را با   توده های شهرنشین از دست داده است حاکمیت نظامی از شناسایی استقلال دستگاه قضایی امتناع  می کند. فقر و عقب ماندگی نماد اصلی بسیاری از شهرهای پاکستان است. بعید به نظر می رسد به این زودی ها بتوان رنگ ثبات و آرامش را در میان 162 میلیون جمعیت این کشور شاهد بود.


راه باز تفاهم با تهران

روزنامه اعنماد روز شنبه 26 آبان ماه

در حاشیه گزارش جدید البرادعی

راه باز تفاهم با تهران

 

گزارش البرادعی پیرامون پرونده هسته ای ایران مبنی بر عدم انحراف تهران از فناوری اتمی به سوی تسلیحات اتمی بار دیگر این واقعیت را به منصه ظهور رساند که جنجال آفرینی و چالش زدایی قدرت های بزرگ خصوصاً امریکا و متحدان اروپایی اش در این خصوص جنبه سیاسی داشته، از محتوایی حقوقی و قانونی تهی است. با انتشار گزارش دبیر کل آژانس هسته ای مواضع آمریکا تضعیف شده و شاید تا ایجاد شکاف در میان گروه 1+5 پیش رود که نمونه اخیر آن را در خروج چین از اجلاس روز دوشنبه و لغو آن شاهد بودیم. اینک جهان در حال تجربه ای عیان تر و آشکارتر از تجربه ادعای آمریکا مبنی بر وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق است و اگر افکار عمومی و مراکز و شخصیتهای مستقل بین المللی در برابر اقدامات و هیاهوی تبلیغاتی واشنگتن که یک خودمحوری مسلم است موضع نگیرند،  قطعاً در آینده مصائب و اثرات منفی تک قطبی شدن جهان گریبان گیر بسیاری از کشورها و نهادهای بین المللی را خواهد گرفت. بی اعتبار نمودن یک مرکز  بین المللی تخصصی مثل آژانس  هسته ای از طریق بی اعتنایی به گزارش های مستند آن و ادامه روند  اجماع سازی در دنیای پرتنش کنونی علیه جمهوری اسلامی چیزی نیست که آسیبش فقط متوجه ایران باشد و به سرعت به موضوعات حوزه های دیگر سرایت نیابد.در حال حاضر اگر گزارش دبیر کل آژانس هسته ای مهر اختتام بر جنبه های سیاسی پرونده هسته ای ایران نزند حداقل راه باز و مطمئن و کم هزینه و عقل پسند مذاکره و همکاری و تفاهم جامعه جهان با ایران را نشان می دهد و چه خسارت بار است که موضوعی اینچنین می تواند سهل و آسان می تواند به سوی حل و فصل پیش رود، منطقه و جهان به گردابی از درگیری و منازعه و تنش با سرانجامی غیر قابل پیش بینی رود. از سوی دیگر برای جمهوری اسلامی فرصتی مغتنم پیش آمده است که تحت گزارش البرادعی جهان را بیش از پیش با مواضع صلح جویانه و منطقی خود آشنا سازد. اگر این فرصت به خوبی مورد شناسایی قرار نگیرد و فتح بابی برای مواضع تند شود قطعاً مورد استقبال امریکا قرار خواهد گرفت تا زمینه آماده برای تفاهم با تهران را بر هم زند و برای افکار عمومی جهان تنها سخنان ناسنجیده را اصلی و بزرگ کند. ما اکنون بدون غرور باید حق بودن خویش را به رخ جهانیان بکشیم و مظلومیت ملت خود را در برابر زیاده خواهی های قدرتهای جهانی برجسته کنیم. فناوری هسته ای صلح آمیز یک دستاورد بزرگ نظام جمهوری اسلامی است که دولتهای قبلی به ویژه دولت اصلاحات با تدبیری شایسته و در خور تحسین در مسیری دشوار هدایت کرد. امروز نوبت دولت نهم است که در جهت احقاق حق ملت ایران با استفاده از گزارش البرادعی تصویری زیبا از مقاومت و حقانیت ملت ایران ارائه دهد و این میسور نیست مگر با تدبیر و استفاده از تمامی پتانسیلها و ظرفیتهای دیپلماتیک سیاست خارجی در سطح منطقه و بین الملل.   


زنگ

 

 

 

 روزنامه کیهان روز یکشنبه 4 آذر ماه

گفت و شنود

 

زنگ

گفت: اجلاس آناپولیس معروف به کنفرانس صلح پاییزی هنوز شروع نشده تقش دراومده و امریکاییها به شدت از شکست پیش از شروع این اجلاس عصبانی هستند.

گفتم: خب! چشمشون کور، دندشون نرم، آخه اگه قرار بود مسئله فلسطین با حضور محمود عباس و چند تا از سران سازشکار عرب به نفع امریکا و اسراییل حل بشه که تا حالا هزار مرتبه حل شده بود.

گفت: مگه امریکا و اسراییل خودشون نمی دونند که این عده هیچ کاره اند؟ پس چرا با اونا برای سازش جلسه و نشست برگزار می کنند؟!

گفتم: چه عرض کنم؟!

گفت: آخه امریکا و اسراییل با کسانی که برای کنفرانس صلح پاییزی دعوت شده اند از اولش هم اختلافی نداشتند که حالا بخواهند با آنها به سازش برسند.

گفتم: یارو از بیکاری حوصله اش سر رفته بود، زنگ در خونه خودشو میزنه و فرار می کنه!


دیپلماسی حفظ آبرو

روزنامه کیهان شنبه 5 آبان ماه

یادداشت روز

دیپلماسی حفظ آبرو

«آمریکا تلاش می کند ثابت کند هنوز ناامید نشده و می تواند ادامه بدهد» این مهمترین پیام شوی تلویزیونی دیروز رایس-پاولسن بود. وزرای خارجه و خزانه داری آمریکا روز جمعه اعلام کردند ایالات متحده تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال می کند تا کمک بیشتری به موثر واقع شدن تلاشهای دیپلماتیک علیه ایران کرده باشد. این تحریمها بر روی بخشهایی از سپاه پاسداران که آمریکاییها ادعا می کنند متولی عملیات برون مرزی است متمرکز شده و علاوه بر این چند بانک ایرانی را هم به این بهانه که با برنامه هسته ای و موشکی مرتبط هستند دربر می گیرد. تکرار تجربه اعمال تحریمهای یک جانبه علیه ایران از جانب آمریکا آن هم پس از مدتها تلاش ناموفق برای «بین المللی کردن مسئله ایران» چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آمریکاییها چه چیز می خواهند بگویند که تا به حال نگفته اند؟ به لحاظ تاریخی تقریباً هیچ کس تردید ندارد که تحریمهای اعمال شده علیه ایران حتی به حداقل اهداف خود هم دست پیدا نکرده است. به یک معنا آنچه روز جمعه در واشینگتن اعلام شد سومین سری از تحریمهای آمریکا علیه ایران است. سری اول که اعمال آن از سال 1996 آغاز شده همان است که به نام سناتور دموکرات کنگره کانون داماتو خوانده می شود. معروف است که داماتو به تحریم کردن کشورهایی که از آنها خوشش نمی آمد علاقه فراوانی داشت. او پیش از ایران تحریمهایی علیه عراق و لیبی هم به تصویب رسانده بود. قانون داماتو مقرر می کرد شرکتهایی که ظرف یکسال بیش از 40 میلیون دلار در ایران سرمایه گذاری کنند از دادو ستد با دولت آمریکا محروم خواهند شد. پس از آن در سال 1999 قانون دیگری در آمریکا به تصویب رسید که با موضوع سلاحهای کشتار جمعی ارتباط داشت و بر مبنای آن دولت آمریکا اجازه می یافت برای جلوگیری از برای آنچه تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی خوانده می شود از ابزار اعمال محدودیتهای پولی و مالی استفاده کند. این قانون تا امروز هر سال از جانب رییس جمهور آمریکا تمدید شده و تاکنون دهها شرکت روسی، اروپایی، هندی و شرکتهای دیگری از مناطق مختلف جهان مشمول محدودیتهای آن واقع شده اند. تا زمان نگارش این یادداشت هنوز خبری که تایید کند تحریمهای جدید در چارچوب همان قانون سال 99 بوده منتشر نشده بنابراین می توان فرض کرد امریکاییها دور جدیدی از تحریمها را آغاز کرده باشند اگرچه حتی اگر معلوم شود تحریمهای تازه اعلام شده ذیل همان قانون قبلی قرار دارند هم تغییری در اصل مساله ایجاد نمی شود. با این اتفاق لااقل به دو شکل می توان مواجه شد. اول بررسی فرایند تاریخی تحریمهای آمریکا علیه ایران و دوم نتایجی که به طور خاص در مقطع فعلی از این اقدام آمریکا می توان گرفت. به لحاظ تاریخی همانطور که پاتریک کلاوسون در مقاله معروف خود درباره سیر تحریمهای آمریکا علیه ایران نوشته آمریکاییها از پی گیری پروژه تحریم همواره مشخصاً 3 هدف خاص را تعقیب می کرده اند: 1- تغییر رژیم در ایران 2- تغییر رفتار جمهوری اسلامی  3- تضعیف توانایی ایران برای دستیابی به اهداف خود. اکنون و پس از گذشت سالها از آغاز تحریم ایران توسط آمریکا واضح است که این کشور به هیچ یک از این سه هدف دست نیافته است. نظام جمهوری اسلامی ایران اکنون باثبات ترین کشور منطقه خاورمیانه است. در حالیکه تقریباً تمامی کشورهای همسایه ایران به انحاء مختلف دچار بی ثباتی سیاسی هستند وضعیت در ایران کاملاً عادی است و تهدیدهای پی دی پی آمریکا و جنگ روانی وسیع رسانه های غربی هم هیچ تاثیری در فضای عمومی ایران نگذاشته است. کشورهای متحد آمریکا در خاورمیانه بدترین دوران خود را از حیث مشروعیت سیاسی می گذرانند به گونه ای که یک انتخابات دموکراتیک بزرگترین خطری است که می تواند آنها را تهدید کند. به تعبیر تحلیلگران آمریکایی اکنون ایران و آمریکا هر دو سعی می کنند دامنه نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش دهند تنها با یک تفاوت ایران برای گسترش نفوذ خود به برگزاری انتخابهای دموکراتیک نیاز دارد در حالیکه آمریکا از ابزار سیاسی استفاده می کند و البته توفیق آن به هیچ رو با ایران قابل مقایسه نیست. درباره هدف دوم تنها اشاره به این نکته کافی است که ایران حتی یک مورد از اصول حاکم بر رفتار خود را که از ابتدای انقلاب تاکنون به آنها پایبند بوده تغییر نداده است. در مقابل آمریکاییها طی ماههای گذشته پی از مواجهه با قدرت بی بدیل ایران در منطقه مجبور شده اند از بسیاری از خط قرمزهایی که بر تعامل خود با ایران حاکم کرده بودند صرفنظر کنند و اینطور که از قرائن می توان فهمید عقب نشینی های بیشتری هم در راه است. هدف سوم اما شاید از معدود موارد در تاریخ سلطه جویی امریکاست که نشان می دهد چگونه تلاش سازمان یافته برای عقب نگهداشتن کشورهای خاص اتفاقاً به رشد و پیشرفت شتابان آنها می انجامد. آنچه ایران اکنون چه در داخل خاک خود و چه در خارج از مرزها در اختیار دارد بسیار بیشتر از آن چیزی است که زمانی حتی خوشبین ترین ناظران می توانستند پیش بینی کنند. همین دو روز پیش جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل که چندی پیش به دنبال بالا گرفتن موج حذف تندروها در کاخ سفید کنار گذاشته شد اذعان کرد ایران به رغم تحریمها توانسته بر تمامی دشواریهای فنی در برنامه هسته ای خود غلبه کند و تازه این غیر از آن چیزی است که آمریکاییها به خاطر اشتباهات خود در جای جای منطقه خاورمیانه به ایران هدیه کرده اند. ایران همواره تاکید کرده با توجه به ساختار کنونی اقتصاد جهانی و ظرفیتهای بی بدیل بازارهای منتشر در جهان تحریمها علیه ایران هرگز موثر عملی و حتی ممکن نخواهد بود و تنها باعث پافشاری بیشتر ایران بر اهدافش خواهد شد. این نتیجه ای است که آمریکا اگر تجربه حدود دو دهه تحریم پیدا و پنهان علیه ایران را صادقانه بررسی کند چاره ای جز اذعان به آن نخواهد داشت. شکل دوم مواجهه با اقدام اخیر آمریکا این است که ببینیم بر فضای فعلی مذاکرات درباره مساله هسته ای ایران و دیگر پرونده های مرتبط با ایران در خاورمیانه چه تاثیری خواهد گذاشت. یک معنای روشن اقدام روز جمعه رایس-پاولسن بی گمان این است که آمریکا از جلب موافقت و همراهی دیگران در تحریم ایران ناامید شده و به همین دلیل دوباره یکجانبه علیه ایران اقدام کرده است. اعمال تحریمهای یکجانبه علیه ایران یعنی آمریکاییها نه تنها از ادامه مسیر شورای امنیت علیه ایران ناامید هستند بلکه حتی در قالب مجامع منطقه ای مانند اروپا هم موفق به پیشبرد رویکرد خود علیه ایران نشده اند. محتوای تحریمها علیه ایران هم کاملاً تکراری و کلیشه شده است. دقیق اگر باشیم می توان دید که آمریکاییها در مقابل ایران به وضع جالبی افتاده اند. وقتی به ول خودشان در صحنه فلسطین و در واقع برای تضعیف ایران- می خواهند صلح برقرار کنند، سراغ کسانی می روند که اساساً با آنها دعوا ندارند و وقتی می خواهند کسی را تحریم کنند آنچه را که قبلاً هم اجرا می شده روی کاغذ می نویسند و دوباره از نو می خوانند! اسم این کار بیش از آنکه اعمال قدرت باشد تلاش برای حفظ آبروست. آمریکاییها نمی خواهند و نمی توانند- علیه ایران کاری بکنند اما به این نیاز دارند که دیگران فکر کنند کارهایی در دست انجام است.

                                                                             مهدی محمدی         


دولت عقل

روزنامه اعتماد روز دوشنبه 28 آبان ماه

دولت عقل

دولت اصلاحات چگونه ریسک پذیری اقتصاد ایران را پایین آورد

            هدف این مقاله بررسی تحریمهای اقتصادی ایران طی سالهای پس از انقلاب اسلامی و به خصوص در دوره دولت اصلاحات و توضیح درباره دو گزاره رایج در میان مسئولان کشور درباره تحریم ایران است . دو گزاره مهمی که به کرات توسط مسئولان دولتی تکرار می شود. گزاره اول حکایت از آن دارد که تحریمهای اقتصادی ایران در گذشته برای منافع ملی کشور هیچ مشکل مهمی ایجاد نکرده است، بلکه برعکس باعث شده که متخصصان ایرانی تحریک شده و دست به تلاشهایی بزنند که در شرایط بدون تحریم عملی نبوده است. گزاره دوم حکایت از آن دارد که تحریم اقتصادی مساله جدیدی نیست بلکه از اولین روزهای پس از انقلاب اسلامی همواره و به رغم هر سیاستی که ایران اتخاذ کرده وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. تلاش خواهد شد که جنبه های این دو گزاره شکافته شده و همچنین توضیح داده شود که چرا هر چند ایران در تمامی سالهای پس از انقلاب گرفتار تحریمهایی بوده اما امروز کشور در معرض تحریمهای پچیده تری نسبت به گذشته قرار گرفته است. سالهای پیش در سمت معاون وزیر خارجه در جمع مدیران شرکتهای مرتبط با تکنولوژی اطلاعات و اطلاع رسانی از ناتوانی آنان برای گرفتن بازاری در جهان گلایه کردم. گفتم هند در سال 1378 حدود 500 میلیون دلار صادرات نرم افزار داشت و شما گفتید که متخصصان ایرانی می توانند موفق تر هم باشند. ظرف سه سال سهم هند در بازار جهانی نرم افزار به 5 میلیارد دلار رسید حالا به 10 میلیارد دلار رسیده و قرار است تا سال 1390(2010) به سالی 50 میلیارد دلار برسد، یعنی بیش از همه صادرات نفت و گاز ایران اما شما همچنان کاری نکرده اید و ایران همچنان سهمی در بازار جهانی تکنولوژی ارتباطات و نرم افزار ندارد. یکی از مدیران حاضر با تلخی پاسخ داد که مقصر سیاست خارجی است. شما در این دولت کارهای بزرگی کرده اید و موفق شده اید بسیاری از راهها را به روی اقتصاد و توسعه ایران باز کنید اما همچنان درهای مهمی بسته مانده است. چرا باقی این راه را نمی روید؟چرا مشکلات کشور با آمریکا را کم نمی کنید تا تحریمهای آمریکا کاهش یابد. شما اندکی دیگر از این موانع را برطرف کنید تا ما نشان دهیم که در این زمینه چقدر تواناتر هستیم. شما تحریمهای آمریکا را کاهش دهید ما با کمک متخصصان ایرانی و ایرانی های متخصص در کشورهای دیگر باقی راه را می رویم و بخش مهمی از بازار جهان و از جمله آمریکا را می گیریم و به پیشرفتهای مهمی می رسیم. به او گفتم عملاً ما توانسته ایم با تدبیرهای سیاسی نقش تحریمهای آمریکا را خنثی کنیم. حداقل برای کار اقتصادی با کشورهای دیگر برخلاف گذشته هیچ مانع مهمی وجود ندارد. او گفت: اشتباه می کنید. در تکنولوژیهای پیشرفته و بخصوص در تکنولوژی ارتباطات که امریکا حرف اول را می زند و امکان ردیابی و کنترل فعالیت دیگران برای امریکا وجود دارد تاثیر تحریمها شدید است. او گفت: ما متخصصان ایرانی این حوزه عملاً برای صدور خدمات کامپیوتری تلاش می کنیم اما زندگی ما در بیرون ایران بسیار سخت و تحقیر آمیز است.  ما مثل کارگران غیر قانونی عملاً به صورت پنهان کار و زندگی می کنیم. به قیمتهایی گاه کمتر از یک سوم چینی ها و هندی ها خدماتی بهتر از آن را می فروشیم، اما مجبوریم کارمان را به نام یک عده بیکاره در کشورهای عربی خلیج فارس و مالزی و جاهای مشابه بفروشیم که سود اصلی را می برند. نه تنها نمی توانیم تبلیغ کنیم و نام ایرانی را به شهرت جهانی برسانیم بلکه نام و ملیت خود را پناه کنیم. تازه هر روز هم دعا می کنیم که همین وضع باقی بماند و کسی نفهمد که این کارهای بزرگ را ما ایرانیها انجام می دهیم چون در این صورت همین راه سخت زندگی ما هم سد خواهد شد. جز این تنها راه دیگر ما مهاجرت از ایران است که آن را نمی پسندیم. او اضافه کرد که البته تنها نتیجه تحریم این نیست که متخصصان این صنعت قادر نیستن کالای خود را در بازارهای جهانی خوب بفروشند و به درامد متناسب برسند و در نتیجه کارهایشان را توسعه بیشتر بدهند بلکه واقعیت این است که متقابلاً محدودیتهای تحریم مانع دسترسی متخصصان ایرانی به بسیاری از پیشرفتهای علمی و صنعتی با درجه اهمیت بالاتر می شود. این وضع باعث میشود متخصصان ایرانی که از هندی ها و چینی ها تواناترند در حوزه محدودی درجابزنند و به حوزه های درجه یک راه پیدا نکنند. در پاسخ اظهار امیدواری کردم با کارهای موفقی که در این دوره انجام شده همه درک کرده باشند که می توان ضمن حفظ اصول و ارزشها منافع ملی خیلی بیشتری با اعتماد سازی با دیگر کشورهای جهان برا کشورمان تامین کرد و حتی خیلی وفتها کشورها قدرتمد را به انعطاف و سازگاری با منافع ملی کشور واداشت. هرچند هرگز سخنان او فراموش نشد اما کار بیشتری نیز برای حل این مشکل تا پایان این دوره ممکن نشد. گفته های او بروشنی نشان می داد که تحریمهای دیگران علیه ایران تا چه حد روزنه های مشکل آفرین پیدا و پنهان دارد و چگونه هر چه ایران به سمت قله های توسعه و پیشرفت گامهای بلندتری برمیدارد ضرورت حل مشکلاتش با جهان افزایش بیشتری می یابد.

پیشرفتهای کنونی علمی و صنعتی کشور مدیون اعتماد سازی با جهان

پیشرفتهای ایران در حد تکنولوژیهای حساس کنونی که البته فاصله زیادی با تکنولوژیهای روزامد و پیشرفته در جهان صنعتی دارد تنها به قیمت اعتمادسازی های نسبی دولت آقای خاتمی و در فضای گسترش همکاری های جهانی محقق شده است. ساده لوحانه است اگر تصور شود که متخصصان و دانشمندان ایرانی در شرایط تحریم عزمشان جزم تر شده و ناگهان تصمیم گرفته اند که همه چیز را دوباره در کشور اختراع و تولید کنند و این عزم جزم به طرز معجزه آسایی به پیشرفتهای صنایع    هسته ای و نظامی و صنایع دیگر منجر شده است. تمامی پیشرفتهای نسبی ایران حتی در حوزه هایی که از سوی آمریکا تحریم بوده صرفاً به دلیل موفقیت ایران در کاهش حساسیتها نسبت به ایران و نسبت به پیشرفتهای ایران در سطح جهان در دوره دولت آقای خاتمی بوده است. در این دوره کشور توانست با خنثی کردن تحریمهایی که از قبل اعمال شده بود تا حد زیادی موانع دسترسی متخصصان کشور را به علوم و ابزارهای پیشرفته در بازارهای رسمی و غیر رسمی کاهش دهد. پیش از این به خاطر فضای تند علیه ایران نه تنها در معرض تحریمهای بیشتر بود بلکه پیشرفتهای علمی و صنعتی به دلیل عدم امکان دسترسی به نیازهای اولیه آن پیشرفتها ناممکن به نظر می رسید.

سیاست خارجی ماجراجو و تحریمهای بی نظیر اقتصادی در نتیجه آن

هر چند از فردای روز انقلاب اسلامی موانعی مانند عدم همکاریهای گذشته با ایران در زمینه های صنعتی و دفاعی شکل گزفت و مشکلات بزرگی مانند جنگ تحمیلی نیز در قیاس با عظمت انقلاب اسلامی دور از انتظار نبود اما ایران هرگز پس از انقلاب اسلامی به اندازه امروز در معرض موانع بی شمار تحریمی قرار نگرفته است و انچه امروز به عنوان تحریمهای تحدید کننده منافع ملی و توسعه ایران مطرح می شود پدیده بی سابقه ای است که در اینجا برای روشن شدن موضوع ویژگیهای تحریم کنونی تفاوتهای آن با دو دوره شاخص دیگر تحریمها علیه ایران، علل بروز تحریمها و نتایج تحریمها در این سه دوره مرور می شود.

دوره اول تحریمهای اقتصادی ایران پس از انقلاب اسلامی مداوم ولی کم اثر

پس از انقلاب اسلامی ایران امریکا و متحدان امریکا بعضی همکاریهای اقتصادی مهم همچنین فروش تسلیحات به ایران را متوقف کردند. جالب است توقف بسیاری از این همکاریها از جمله توقف خرید تسلیحات امریکایی ابتدا به ابتکار رهبران انقلابی ایران از جمله دولت موقت اغاز شد. جنگ تحمیلی عراق نیز بخشهای زیادی از همکاریهای اقتصادی زیربنایی کشورهای دیگر در ایران را به دلیل عدم امنیت متوقف کرد. در سالهای جنگ برای اولین بار ایران با عدم فروش لوازم یدکی و سلاحهای امریکایی مواجه شد اما در عین حال توانست از طرق غیر رسم بخش قابل توجهی از نیازهای خود را تامین کندو بخشی از نیازهای خود را نیز با کمک متخصصان ایرانی کپی برداری و تولید کند. هرچند ایران در زمینه تولیدهای دفاعی به موفقیت زیادی دست یافت و به خصوص در طول جنگ توانست بخشی از نیازهای خود را تامین کند اما به هر حال این تحریمها باعث شد که روند پیشرفت علمی و صنعتی ایران بسیار کند شود و در زمینه هایی مانند توسعه صنعت نفت و گاز و پتروشیمی یا ساخت نیروگاه هسته ای فعالیت کاملاً متوقف شود. اشغال سفارت امریکا در تهران نیز در بروز تحریمها بی تاثیر نبود اما عملاً با پایان گرفتن بحران گروگانگیری روند ارتباطات اقتصادی امریکا با ایران تقریباً به سمت عادی شدن رفت و اقدامات دولت ریگان از جمله مذاکرات پنهان مک فارلین با ایران خرید نفت از سوی امریکا از ایران و فعال شدن بخشهایی از ارتباطات اقتصادی دیگر میان ایران و امریکا حکایت از آن داشت که امریکا بعد از بحران گروگانگیری نه تنها درصدد تشدید بحران نیست بلکه چنین واکنش تندی از سوی ایرانی های انقلابی را قابل توجیه و قابل هضم تلقی کرده است. د.ران جنگ تحمیلی باعث توقف سرمایه گذاریها و همکاری های اقتصادی گسترده با ایران بود. به خصوص که تمامی کشورها از جمله اتحاد شوروی به طور کامل با عراق و علیه ایران همکاری می کردند. با پایان گرفتن جنگ تحمیلی شرایط رو به بهبود نهاد و سیاستهای جدید دولت ایران زمینه های بهبود رابطه با کشورهای خارجی را فراهم تر کرد. در چنین وضعیتی امکان کار با جامعه بین الملل در همه زمینه ها به جز حوزه های حساس نظامی و صنعتی فراهم شده بود اما در همین زمان در صحنه اقتصاد نیاز ایران به ارتباط بیشتر با جامعه جهانی نیز محسوس تر از قبل شده بود. بعضی از اقدامات اولیه ایران برای تغییر روند روابط اقتصادی با جهان از دوره پس از جنگ آغاز شد. تحریمهای امریکا و اروپای غربی در مورد صنایع نظامی و تکنولوژیهای برتر تقریباً در تمام سالها پس از انقلاب اسلامی تاکنون ادامه داشته است. ایران در این ایام توانسته بخشی از نیازهای خود را از کشورهای دیگر به عنوان تکنولوژی دست دوم تامین کند نوع شرقی بخشی از تکنولوژیها را از کشورهای چین و شوروی بخرد و بخشی را نیز با مهندسی معکوس خود تولید کند. این تحریمها به طور اصولی تاثیرات محدودی بر توسعه و پیشرفت متعارف ایران داشته است اما هزینه های دفاعی و صنایع دفاعی ایران را افزایش داده است.

دوره شاخص دوم تحریمهای اقتصادی ایران خطرناک ولی کوتاه مدت

دومین دوره شاخص تحریمهای آمریکا علیه ایران متعلق به دوره اول ریاست جمهوری کلینتون است. این دوره آغاز فراغت امریکاییان از تحولات پس از جنگ سرد است و در استراتژی جدید برخورد و مهار ایران با مطرح شدن مباحثی مانند اتهام کمک به عوامل انفجار مرکز امریکاییان در عربستان سعودی و همچنین اتهامات دیگر اقامه شده علیه ایران در زمینه تروریسم امریکا تصمیم به تحریم توسعه صنایع نفتی ایران گرفت. چنین تصمیمی در نوع خود جدید بود و برای اولین بار تاثیر آن از قلمروی قضایی امریکا خارج شده و با تصویب مجازات کشورهای دیگری که تمایل به همکاری با ایران داشتند به کشورهای دیگر تعمیم پیدا می کرد. این شیوه تحریم مورد موافقت کمپانی های امریکایی نیز بود زیرا امکان جانشین شدن کمپانی های کشورهای دیگر با کمپانی های امریکایی در صنعت نفت و گاز ایران را برای مدتی از بین می برد. تحریم اعلام شده از سوی امریکا به سرعت به صورت یک معضل بزرگ برای ایران بدل شد. روند اندکی امید بخش بهبود روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها با این مصوبه کنگره امریکا متوقف شد و عملاً هزینه های هر نوع همکاری اقتصادی با ایران برای همه کشورها بسیار بالا رفت. آثار این تحریمها به حوزه نفت و گاز ایران محدود نشد و تقریباً تمامی حوزه های اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار داد. هر چند در این دوره هیچ بانکی تحریم نشده بود اما اعطای اعتبار به ایران بسیار مشکل بود و شرکتهای بیمه از هر نوع همکاری برای کار اقتصادی در ایران خودداری می کردند. هنگامی که دولت اقای خاتمی شروع به کار کرد نه تنها این تحریمها باعث فاصله گرفتن همه کشورها از همکاری اقتصادی با ایران شده بود بلکه باعث بالا رفتن نرخ ریسک همکاری اقتصادی با ایران شده بود. ایران در دسته بندی هفتگانه کشورهای صنعتی برای ریسک کار اقتصادی با سایر کشورها در دسته ششم قرار گرفته بود و زمزمه جابه جایی در جدول و رفتن به گروه 7 یعنی بدترین وضعیت جهانی نیز مطرح بود. جذب سرمایه گذاری از خارج از کشور در حد یک آرزو بود و بانک مرکزی به دست آوردن اعتبار مناسبی در حد 200 میلیون دلار را نیز در حد معجزه تلقی می کرد. واکنشهای ناشی از تصمیمات امریکا می رفت که اقتصاد ایران را فلج کند. تحریمهای ایران در این دوره به اوج خود رسید اما در بحرانی ترین شرایط دیری نپایید و با پیروزی خاتمی در سال 1376 به سرعت در مسیر عکس قرار گرفت و بزودی برخلاف این وضع خطرناک مطلوب ترین شرایط بعد از انقلاب اسلامی برای توسعه ایران فراهم شد. دولت اقای خاتمی موفق شد با کمک کشورهای دیگر تحریم اقتصادی تحمیل شده از سوی امریکا را خنثی کند این تدبیر که با مشارکت فعال کشورهای اروپایی به نتیجه رسیده بود موفقیت بزرگی برای ایران در برابر امریکا محسوب می شد. ایران اولین قرارداد خود علیه این تحریم را با توتال فرانسه، پتروناس مالزی و گاز پروم روسیه برای اجرای دو فاز مهم استخراج گاز منطقه پارس جنوبی به امضا رساند و با عملیاتی شدن این قرارداد مرحله اول توسعه بزرگترین مجتمع صنعتی ایران در عسلویه آغاز شد و ظرف مدت 7 سال بیایانهای خالی منطقه ناشناخته عسلویه با بیش از 30 میلیارد دلار اعتبارات خارجی و همکاری بهترین شرکتهای جهان به یکی از بزرگترین مناطق صنعتی ساحلی خلیج فارس بدل شد و تقریباً همه شرکتهای مهم نفتی و گازی غیر امریکایی دنیا سهمی در توسعه ایم منطقه مهم اقتصادی گازی جهان به دست آوردند. مرحله بعدی این تلاش سرمایه گذاریهای خارجی در صنایع پتروشیمی ایران بود که آرزوی دیرینه توسعه این صنعت در ایران را تا حد چشمگیری محقق ساخت. ایران با کشیدن خط لوله سراسری گاز برای صنایع پتروشیمی فرصت توسعه این صنعت را محدود به عسلویه و جنوب کشور نکرد و کلید مراحل آغازین چندین مجموعه پتروشیمی را در تمامی نقاط غرب کشور با هم زد. متقاضیان خارجی سرمایه گذاری در این پروژه های سودآور در شرایط بهتری در آینده امید دارند. با روی کار آمدن دولت بوش و شرایط پس از 11 سپتامبر نه تنها فشار به توسعه ایران افزایش نیافت بلکه بهبود چهره بین المللی ایران در فضای پس از 11 سپتامبر باعث شد کشورهای بیشتری به کار اقتصادی با ایران روی بیاورند. در یک فرایند مشکل رهبران محتاط ژاپنی هم موفق شدند موافقت ضمنی امریکاییها را جلب کرده و وارد سرمایه گذاری در پروژه عظیم توسعه منطقه نفتی ازادگان شوند. انان که به دلیل نیاز به نفت و علاقه به کار با ایران کشور ما را شریک استراتژیک خود می خواندند اعلام کردند که مصمم هستند با ایران همکاری کنند و برای اثبات حسن نیت خود همزمان با انعقاد قرارداد منطقه نفتی آزادگان اولین وام نقدی غیر مشروط بعد از انقلاب اسلامی را به ایران به مبلغ 3 میلیارد دلار پرداخت کردند. طی سالهای بعد این مبلغ عملاً تا 7 میلیارد دلار افزایش یافت. اپنی ها ظاهراً به آمریکاییها قول داده بودند که وقتی کارشان را در ایران عملیاتی خواهند کرد که مطمئن شوند ایران مجدداً به سمت روابط بحرانی با جامعه جهانی نخواهد رفت. ژاپنی ها که خود نیز یک بار به خاطر بحران ناشی از جنگ ایران و عراق پروژه بزرگ پتروشیمی امام خمینی را رها کرده و با دان خسارت از ایران رفته بودند مصمم بودند که این بار ریسک نکنند. آنان تا سال گذشته هم گفت و گوهای خود را ادامه دادند اما نهایتاً سال گذشته رسماً از پروژه آزادگان خارج شدند و سرنوشت این پروژه مهم را مبهم گذاشتند. اما تجربه قرارداد با ژاپنی ها در همان سال انعقاد قرارداد باعث شد که متقاضیان سرمایه گذاری در حوزه های نفتی ایران یعنی همان حوزه موزد تحریم امریکا متعدد شوند و بعد از این تحول برای اولین و اخرین دوره پس از انقلاب اسلامی تاکنون وزارت نفت ایران نه تنها به دنبال یافتن سرمایه گذار برای پروژه های نفتی نمی رفت بلکه برای مذاکره شرایط تعیین کرده و گفت و گوی جدی خود را با شرکتهای خارجی منوط به دریافت بهترین و بیشترین امتیازهای اولیه می کرد. شرکتهای امریکایی که تصور می کردند فرصتهای اقتصادی خود در ایران را از دست داده اند مکرراً به دولت امریکا فشار می آوردند و تلاش می کردند که حداقل موافقت ضمنی دولت امریکا برای کار با ایران در اینده را به دست آورند و بر اساس آن توافقی ضمنی با ایران امضاء کنند. آنان تصور می کردند که به زودی تمامی مشکلات ایران حل خواهد شد و آنها باید جای پایی در ایران داشته باشند. تلاشهای شرکتهایی مانند هالیبرتون، شل، شورون و ... برای توافق مستقیم یا غیر مستقیم با ایران برای پروژه های بزرگ نفتی از جمله این موارد بود. بانکهای اروپایی و آسیایی و شرکتهای بیمه بزرگ بین المللی کلیه موانع کار با ایران را به کناری نهاده و عملاً برای اعای اعتبار به ایران وارد رقابت شدند. چنین رقابتی هزینه سرمیاه را برای ایران به حداقل ممکن رساند. با کاهش ریسک کار اقتصادی در ایران، ایران از گروه بسیار پرریسک 6 در دسته بندی هفت گانه کشورهای صنعتی، به گروه متوسط و مناسب 4 ارتقا پیدا کرده و زمزمه ارتقای رتبه ایران به گروه مطلوب 3 نیز مطرح شد. برای اهل اقتصاد از باور نکردنی بودن دریافت 200 میلیون لار اعتبار در سال 1376 تنها خاطره طنز اما تلخی باقی مانده بود و آنان اعلام می کردند که ایران هیچ مشکلی با بازار سرمایه جهانی ندارد و اصلاً نیازی به جستجو برای یافتن فرصت اعتبارات ارزی وجود ندارد. بازارهای سرمایه خود برای ارائه پیشنهادهای بهتر مراجعه می کنند. شرکت ملی نفت و شرکتهای وابسته به ان و تدریجاً سایر شرکتهای دولتی بزرگ برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی توانستند بدون ضمانت دولت و بانک مرکزی ایران متکی به اعتبارات و تولیدات خود برای پروژه هایشان وام بگیرند. این وضع نشان اقتدار اقتصاد کشور بود. تولیدات ایران در زمینه صنایع مختلف بسیار گسترش یافت. صنایع اتومبیل سازی و سایر صنایع بزرگ ایران به رکوردهای جدیدی از تولید و صادرات دست یافتند. رقابت برای مشارکت در صنایع ایران میان کشورهای اروپایی و آسیایی شکل گرفته بود. اخیراً زمزمه هایی از خروج شرکای سنتی صنایع بزرگ اتومبیل سازی ایران به گوش می رسد. تولید انرژی برق در ایران با سرعتی شگرف توسعه یافت و از کمتر از 20 هزار مگاوات به بیش از 35 هزار مگاوات رسید و ایران در روند کارش به خاطر ساخت مشترک نیروگاه و پالایشگاه با شرکتهای خارجی و فعال شدن پیمانکاری های عمومی به مهمترین سازنده نیروگاه و پالایشگاه در منطقه بدل شد. سازندگانی که حالا قادر به پیشنهاد شریک فاینانس کننده پروژه هایش نیز بودند. ایران با به دست آوردن نیازهای صنعت هسته ای از بازارهای جهانی بدون اینکه حساسیتی ایجاد شود و تحریمی در کار باشد به یک کشور دارای توان هسته ای صلح آمیز بدل شد. امریکا تنها برای جلوگیری از همکاری چین با ایران در سال 1376 هزینه بسیار گزافی پرداخت کرد اما با وجود اصرار دائمی بر مشکوک بودن اقدامات هسته ای ایران هرگز قادر نشد تحریم علیه ایران را حتی در زمینه هسته ای به پیش برد و نتوانست کشورهای دیگر را برای تحریم ایران قانع کند. ایران توانست پروژه اصفهان را بدون کمک چین عملی کند و پروژه های بزرگ دیگری را نیز با تلاش متخصصان داخلی تا مرحله تکمیل چرخه سوخت به اجرا گذارد. تا پایان کار دولت آقای خاتمی هیچ تحریم جدیدی به ایران به خاطر توسعه هسته ای حتی از سوی امریکا تحمیل نشد. و... و نشانه های خیلی بیشتری از نتایج آزاد شدن اقتصاد و صنایع ایران از بند عمده تحریمهای علیه ایران در دوره اصلاحات که در این مقاله نمی گنجد و بیش از من باید اهل اقتصاد و صنعت درباره اش بنویسند و سخن بگویند. تنها مساله باقی مانده در این دوره سرمایه گذاری های بزرگ دراز مدت در ایران بود. هنوز سرمایه گذاران بزرگ حوزه های غیر نفتی ابهامات زیادی نسبت به قابل اعتماد بودن تداوم امنیت در بازار ایران داشتند و لذا با احتیاط بیشتری وارد حوزه های دیگر می شدند. آنان منتظر ماندند که دولت بعد از دولت اصلاحات را تجربه کنند.

معاون وزارت خارجه دولت اصلاحات و عضو هیئت علمی دانشگاه

  


خوش خدمتی ناشیانه

روزنامه کیهان روز یکشنبه 13 آبان ماه

یادداشت روز

 

خوش خدمتی ناشیانه

همزمان با نشست گروه 1+5 در لندن که به منظور رایزنی درباره صدور قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران برپا شده بود سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان از پیشنهاد شورای همکاری خلیج فارس برای پایان بخشیدن به چالش هسته ای ایران خبر داد.  سعود الفیصل در مصاحبه با مجله انگلیسی «میدل ایست اکونومیک دایجست» گفت:«پیشنهاد ما تشکیل یک کنسرسیوم غنی سازی اورانیوم است که اورانیوم غنی شده برای استفاده همه کشورهای خاورمیانه را تامین خواهد کرد.» بر اساس پیشنهاد 6 کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس-عربستان، کویت، بحرین، عمان، قطر و عمارات عربی متحده- این کنسرسیوم می تواند در یک کشور  بی طرف و خارج از منطقه خاورمیانه تاسیس شود و خروجی آن که اورانیوم غنی شده با درصد مورد نیاز برای مصرف در نیروگاه های تولید انرژی هسته ای خواهد بود در اختیار تمامی کشورهای خاورمیانه قرار گیرد. سعودالفیصل در پاسخ به این سوال که کدام کشور بی طرف مورد نظر اوست به سوئیس اشاره کرد. پیشنهاد شورای همکاری خلیج فارس بلافاصله بعد از مصاحبه سعودالفیصل با استقبال گسترده رسانه ها و محافل سیاسی غرب روبرو شد و در اجلاس روز جمعه 1+5 با نگاهی مثبت مورد ارزیابی قرار گرفت. وزیر خارجه عربستان در مصاحبه خود بی آنکه از وی پیرامون نقش آمریکا در ارائه این پیشنهاد سوال شود گفت:«باید اضافه کنم که آمریکا هیچ نقش و دخالتی در این پیشنهاد نداشته است و البته گمان نمی کنم با این پیشنهاد که یکی از بزرگترین تنش های موجود میان غرب و ایران را حل خواهد کرد، مخالفتی داشته باشد.»! و اما درباره طرح پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس باید گفت: 1- این پیشنهاد-همانگونه که از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس انتظار می رفت- نه فقط تامین کننده نظر آمریکا در پرونده هسته ای ایران است بلکه در همکاری با خواست غیر قانونی و  باج خواهانه آمریکا و متحدانش چند گام نیز فراتر رفته است. زیرا اصلی ترین درخواست غرب از ایران که با صدور یک بیانیه و دو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل آن را دنبال کرده و می کند تعلیق   غنی سازی در کشورمان است و طرح شورای همکاری خلیج فارس به جای تعلیق خواستار توقف کامل و همیشگی غنی سازی اورانیوم در تاسیسات هسته ای ایران شده است! بنابراین به آسانی می توان درک کرد که چرا آمریکا و متحدانش از طرح پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس بخوانید اقمار منطقه ای خود- به شدت ذوق زده شده اند و این نکته نیز قابل فهم است که چرا سعود الفیصل  بی آنکه از وی سوالی شده باشد در مصاحبه خود با «میدل ایست اکونومیک دایجست» تاکید می کند که آمریکا در ارائه این طرح هیچ نقش و دخالتی نداشته است.! گفتنی است 4 سال قبل ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان صعودی که در آن هنگام ولیعهد این کشور بود طرحی با عنوان «طرح صلح خاورمیانه»! ارائه کرد که بارها از معاهده کمپ دیوید ننگین تر و خیانت آمیزتر بود. 2- گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی و اظهارات مدیر کل آژانس که برخاسته از بازرسی های این سازمان از تاسیسات هسته ای ایران است نیز در ارائه پیشنهاد شورای همکاری خلیج فارس بی تاثیر نبوده است چراکه گزارش اخیر آژانس و اظهارات صریح البرادعی در مصاحبه با CNN به شورای امنیت سازمان ملل تنها در دو حالت امکان پذیر است. اولاً آنکه در فعالیت کشور عضو نمونه هایی از قصور یا تقصیر –FAILUR&BREACH- دیده شده و کشور عضو به تذکرات آژانس برای اصلاح آن توجهی نکرده باشد. این حالت در پرونده هسته ای ایران جایی ندارد چرا که شورای حکام آژانس     بین المللی انرژی اتمی در قطعنامه اجلاس نوامبر 2004 خود تاکید کرده بود، چنانچه مواردی از «قصور» یا «تقصیر» نیز در فعالیت هسته ای ایران بوده است این موارد برطرف                          شده اندCORRECTIVE   MEASURE.

          و حالت دوم آن که در فعالیت هسته ای کشور عضو نشانه هایی از انحراف به سوی تولید سلاح هسته ای DIVERSION- دیده شده باشد. از آنجا که در هیچ یک از بازرسی های آژانس نشانه ای از انحراف در فعالیتهای هسته ای ایران گزارش نشده است ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت اساساً غیر قانونی بوده است اما تاکنون اظهارات دوپهلوی مدیرکل آژانس اگرچه با نتیجه بازرسی ها همخوانی نداشت- برای کشورهای عضو گروه 1+5 فرصت سوء استفاده تبلیغاتی و سرپوش نهادن بر این اقدام غیر قانونی را فراهم آورده بود. اظهارات صریح و مستند البرادعی د مصاحبه اخیر با CNN شاید بی آنکه خود او بخواهد- غیر قانونی بودن ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و به تبع آن غیر قانونی بودن قطعنامه های این شورا علیه ایران را برملا کرد. ضربه ای که از این طریق بر بافتهای تبلیغاتی 1+5 وارد آمد به اندازه ای سنگین بود که بلافاصله حریف را به واکنش خصمانه علیه البرادعی واداشت. زیرا تاکید البرادعی به عنوان مدیر کل آژانس- بر این واقعیت که در فعالیت هسته ای ایران نشانه ای از انحراف به سوی تولید سلاح دیده نمی شود به منزله از جاکندن تیرک خیمه فریب غرب بود. مدیر کل آژانس در پاسخ به «پرینو» سخنگوی کاخ سفید که اظهارات وی را غیر قابل قبول دانسته بود گفت:«اگر ایالات متحده درباره فعالیت هسته ای ایران اطلاعات بیشتری از آژانس دارد، در اختیار ما قرار دهد، آژانس از دریافت آن بسیار خوشنود خواهد شد.» در همان حال «اویگدور لیبرمن» وزیر امور استراتژیک رژیم صهیونیستی که به نوشته خبرنگار فرانس پرس عصبانی به نظر می رسید گفت:«احتمالاً مدرکی که البرادعی دنبال آن است قارچ هسته ای بعد از انفجار است که همه قادر به دیدن آن هستند»! 3- در طرح پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس اشاره به کشور سوییس به عنوان یک «کشور بی طرف»! فقط خنده دار است زیرا سوییس بارها نشان داده است که در مناقشات میان آمریکا و کشورهای دیگر نه فقط بی طرف نیست بلکه در کنار آمریکا قرار می گیرد. به عنوان مثال در اوایل سال جاری میلادی فوریه 2007/بهمن 85- بعد از تصمیم یک جانبه آمریکا برای تحریم و ایجاد محدودیت درمبادلات بانکی جمهوری اسلامی ایران بلافاصله بانک U.B.S سوییس تمامی مبادلات بانکی خود با ایران را متوقف کرد و بانکهای «کردیت» و H.S.B.C سوییس نیز مراودات بانکی خود با ایران را کاهش داده و از صدور اعتبارات اسنادی برای ایران خودداری کردند! و ...

4- تاکید طرح پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس بر تاسیس کنسرسیوم غنی سازی در یک کشور غربی بیرون از منطقه خاورمیانه ضمن آنکه اهانت به تمامی مردم مسلمان خاورمیانه است از وادادگی شرم آور این 6 دولت غربی حکایت می کند که هنوز برای ملتهای خود کمترین توانمندی و ارزشی قائل نیستند، تا آنجا که ترجیح می دهند کنسرسیوم پیشنهادی بیرون از منطقه خاورمیانه باشد!

5- و بالاخره مطابق مفاد صریح NPT و پادمان های مربوطه غنی سازی اورانیوم با هدف   بهره گیری از آن به عنوان سوخت راکتورهای تولید برق اتمی حق مسلم تمامی کشورهای عضو این پیمان و از جمله ایران- است و این حق قانونی با هیچ طرح و پیشنهادی که آن را به رسمیت نشناخته باشد قابل تعویض نیست.

حسین شریعتمداری      


خرده استخوان لای زخم

روزنامه کیهان روز شنبه 19 آبان ماه

یادداشت روز

خرده استخوان لای زخم

 

می گویند شخص مجروحی به یک طبیب نابکار مراجعه کرد و مداوای زخمش را از او خواست اما مدتهای مدید نزد او رفت و پولها به پایش خرج کرد بی انکه علاجی حاصل آید تا آنکه خرده استخوانی در میان زخمش یافت شد و آن را که بیرون آوردند زخم به خودی خود التیام یافت! ماجرای رفتار دولت و دستگاه قضایی آرژانتین با ملت ایران در پرونده موسوم به آمیا بی شباهت به این حکایت نیست. سال 1994 انفجاری مهیب دو مرکز وابسته به یهودیان در بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین را نابود کرد و طی آن بیش از 80 نفر کشته شدند.

 هنوز شعله های آتش ناشی از انفجار فروکش نکرده بود که رسانه های وابسته به صهیونیسم بین الملل انگشت اتهام را به سوی نظام جمهوری اسلامی نشانه رفتند و طی ان سالها هر از چند گاهی در کوره این تبلیغات دروغین هیزمی تازه می ریزند. همان موقع کارشناسان مستقل با بررسی این شیوه تبلیغاتی دلیل اصلی انفجار ساختمان آمیا (شرکت بیمه اسراییلی آرژانتین) را اختلافات شدید داخلی میان لابی های صهیونیست در این کشور دانستند. شواهد نیرومندی هم بر درستی این تحلیل       صحه می گذاشت.

مثلاً در سال 92 وقتی دفتر نمایندگی رژیم صهیونیستی در بوئنوس آیرس منفجر شد و   بررسی ها نشان داد عملیات انفجار از داخل نمایندگی صورت گرفته این موضوع کاملاً مسکوت ماند و هیچ گزارشی از نتایج تحقیقات قضایی منتشر نشد. از سال 2001 میلادی که محاکمه متحمان پرونده آمیا رسماً آغاز شد روند بررسی آن بیش از هر چیز به یک رسوایی بزرگ برای دولت و دستگاه قضایی آرژانتین تبدیل شده است. قاضی خوان خوزه گالیانو از همان ابتدای رسیدگی تعدادی از شهروندان و مسئولان جمهوری اسلامی را متهم کرده و برایشان قرار جلب صادر نموده بود.

زمانی که کارلوس منم رییس جمهوری پیشین آرژانتین از این رفتار عجیب و خلاف قوانین و عرف روابط بین الملل ابراز تعجب کرد روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز او را متهم کرد که 10 میلیون دلار از ایران رشوه گرفته تا بگوید انفجار آمیا نمی تواند کار شهروندان این کشور باشد. اما مدت زیادی نگذشت تا مجمع قضایی فدرال آرژانتین به این نتیجه قضایی برسد که این قاضی گالیانو بوده که هم از صهیونیستها رشوه گرفته و هم به بعضی از شهود پرونده رشوه های چند صد هزار دلاری داده تا شهادتهای کذب بدهند و سپس بعد از 9 سال او را از رسیدگی ین پرونده برکنار کند. مهر ماه سال 84 رونالد رابل رییس پلیس بین المللی (اینتر پل) بعد از آنکه در شهر برلین چند جلسه رسیدگی به این موضوع را با حضور نمایندگان قضایی دو کشور برگزار کرد عمل گالیانو را خلاف دانست و از اجرای حکم جلب کذایی استنکاف نمود.

 با این حال فشارها آنقدر بود که یک سال بعد ناچار شود موضوع را به کمته اجرایی اینترپل ارجاع دهد و مهلت دوماهه ای را برای اعلام نتیجه تعیین کند. این بار واشنگتن پست او را به باد انتقاد گرفت و به تخطی از وظایف قانونی متهم کرد. رسوایی پرونده آمیا در آرژانتین به حدی رسیده که افکار عمومی این کشور بی محابا به مخالفت با رفتار سوء صهیونیستها برخاسته اند.

 سال گذشته بعد از آنکه دادستان دولت فدرال بار دیگر پرونده را به جریان انداخت هزاران نفر از مردم این کشور تظاهراتی بزرگ مقابل نمایندگی دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در بوئنوس آیرس ترتیب دادند و توطئه مشترک واشنگتن-تلاویو علیه روابط ایران و آرژانتین را محکوم کردند. چند ماه پیش نیز در سالگرد درگذشت اوا پرون مادر معنوی عدالت خواهان آرژانتین بیش از 15 هزار نفر به دعوت تشکل ها و سندیکاهای مختلف این کشور تظاهراتی برگزار کردند که در آن علیه آمریکا و اسراییل شعارهای کوبنده سرداده شد و از ایران و ونزوئلا به عنوان دو کشور شجاع و ضد امپریالیست تجلیل بعمل آمد.

 با این حال لابی صهیونیست که نفوذ بسیار در دولت و دستگاه قضایی آرژانتین دارد دست بردار نیست و تلاش دارد همچنان از پرونده آمیا برای ایجاد فضای تبلیغی و فشار سیاسی علیه کشورمان بهره بگیرد. پیش از نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مهر ماه امسال رسانه های آمریکایی و اسراییلی احتمال دادند رییس جمهور جدید آرژانتین در نطق خود در این نشست به بهانه پرونده آمیا بار دیگر ایران را مورد حمله قرار دهد و نستور گریچنر دقیقاً همین کار را کرد. این بار حتی خانواده های قربانیان یهودی حادثه آمیا هم صدا به اعتراض بلند کردند.

رهبر گروه ایمیا (اتحادیه خانواده قربانیان آمیا) به روزنامه لانا سیون چاپ بوئنوس آیرس گفت که گریچنر با این سخنان فقط دنبال جلب حمایتهای بین المللی (!) برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی های خودش است و سعی می کند رنگ و لعاب سیاسی آمیا را کمرنگ کند. اشاره او به تحلیلهایی است که از همان ابتدا از سوی کارشناسان مطرح شده بود. ماریو کافیئرو بیوه یکی از قربانیان آمریکا هم به این روزنامه گفت: تنها راه حل پرونده گشودن بایگانی های محرمانه است زیرا با وجود گرینچر ما در مرحله شکل گیری دوباره روابط گوشتی (اشاره به روابط ویژه دولتهای سابق آرژانتین با کاخ سفید) هستیم. به هر حال گریچنر در خدمت استراتژیهای آمریکاست. .

اکنون پای اینترپل هم به ماجرای مسخره آمیا باز شده است. بعد از سالها مقاومت در برابر زیاده خواهی غیر قانونی و آلوده به فساد دستگاه قضایی و دولت آرژانتین اجلاس مجمع عمومی اینترپل در نشست اخیر خود برخلاف مفاد بندهای دوم و سوم اساسنامه پلیس بین الملل با درخواست آرژانتین برای صدور دستور جلب 5 تن از شهروندان جمهوری اسلامی ایران موافقت کرد و به این ترتیب ناتوانی خود را در تاثیرناپذیری از اراده های سیاسی و آلوده نشان داد. هیئت نمایندگی کشورمان در اجلاس مجمع عمومی اینترپل در واکنش بیانیه مستدلی صادر کرد. تعدادی از مسئولان کشورمان نیز این تصمیم غیر قانونی را محکوم کردند ولی این موضع گیری های مقطعی واکنش مناسبی به رفتارهای دولت ضعیف آرژانتین نیست. خرده استخوان «آمیا» باید از لای زخم روابط دو ملت بزرگ ایران و آرژانتین خارج شود و چاره آن محاکمه پیگیر و قاطع قاضی های رشوه خواری همچون خوان خوزه گالیانو و آلبرتو نیسمان است.

 امثال این عناصر آلوده و دولتشان باید هم از سوی محاکم داخلی ایران و هم از طریق نهادهای قضایی بین المللی تحت تعقیب کیفری قرار بگیرند و حکم محکومیتشان به عنوان اسناد رسمی در اختیارسازمانهای بین المللی و افکار عمومی جهان گذاشته شود.

ناصر بهرامی راد


حاشیه ای بر گزارش خبر گزاری فارس

بسمه تعالی

حاشیه ای بر گزارش خبرگزاری فارس

نظام جمهوری اسلامی که در پی مبارزات حق طلبانه ملت ایران و با رهبری های پیامبر گونه امام بزرگوار پس از انقلاب اسلامی بهمن ماه 57 و رفراندوم فروردین ماه 58 شکل گرفت علیرغم همه موانع و مشکلات استکبار ساخته تحولی عظیم در تمامی شئون حیات و زندگی فردی و جمعی ایرانیان پدید آورد این تحول نه تنها بنیانهای فکری، اعتقادی، و فرهنگی را تحت شمول خود قرار داد بلکه با وسعتی به فراخ جغرافیای ایران همه شئون اقتصادی، اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد. این تاثیر گذاری در مناطق دور افتاده و محروم وضوح و شفافیت بیشتری یافت و آثار و برکات نظام در مناطق محروم بیشتر به چشم می خورد. به طور مثال منطقه لارستان ما که شامل شهرستانها لارستان-لامرد مهر و خنج امروز است در آغاز انقلاب یک شهرستان بود با مرکزیت شهر لار، بدون کمترین امکانات حتی در کل منطقه به جز مسیر لار-قیر و کارزین-فیروز آباد که قسمتهایی از آن آسفالت بود بقیه مسیرهای ارتباط این شهرستان به سمت جهرم به سمت بندرعباس به طرف مهر و لامرد و نهایتاً خلیج فارس یک وجب راه آسفالت نبود. شهرهای لامرد-مهر-اشکنان-بیرم-وراوی بنارویه-جویم که بحمدالله امروزه تا حدودی پیشرفت کرده و شکل و شمایل پیدا کرده اند، از کمترین امکانات برخوردار نبودند. شما به دفترچه آماری جهاد سازندگی مرتبط با سالهای اولیه انقلاب تا سال 62 مراجعه کنید بر اساس آمار رسمی مندرج شده در این کتابهای آماری روستای لامرد با حدود 70 خانوار جمعیت (قریب 370 نفر) مرکز بخش وسیعی بود که امروزه به دو شهرستان مهر و لامرد تقسیم شده است. وقتی در سال 62 از طرف نماینده وقت لارستان آقای موسوی لاری پیشنهاد تاسیس شهرداری در روستاهای پرجمعیتی مثل اشکنان-گله دار-مهر-وراوی بیرم و علامرودشت و لامرد به وزارت کشور رفت با اینکه جمعیت این نقاط جمعیتی هرکدام چند برابر جمعیت مرکز بخش بود در عین حال نصاب لازم برای تاسیس شهرداری نداشتند. وقتی که وزارت کشور در دوره آقای ناطق نوری تصمیم گرفت لااقل یکی از این مناطق شهرداری تاسیس کند نه تنها لامرد که هفتاد خانوار بیشتر نبود بلکه سایر نقاط جمعیتی هم مشکل داشت هم از نظر بافت شهری و هم از نظر جمعیت با اینکه طبق قانون مراکز بخشها با هر جمعیتی می توانست دارای شهرداری باشد اما روستای کم جمعیت لامرد با 70 خانوار به هیچ وجه ظرفیت این کار را پیدا نکرد لذا برای حل مشکل در یک خط طولی قریب 15 الی 20 کیلومتر بیش از 20 روستای ریز و درشت مثل لامرد-حسین آباد-تل خندق-خندق- ختیمی-چاه حاج ابول- چاه قائدی و... به عنوان محدوده تاسیس شهرداری انتخاب شد. هرچند این جزایر از هم جدا پس از گذشت 20 سال هم چنان به صورت مناطق مجزا و با فاصله دیده می شود و شهر لامرد کنونی که مرکب از این روستاها است چهره شهر به خود نگرفته است اما باید از نظام جمهوری اسلامی و مسئولان وقت تشکر کرد که با هزینه های گزاف انجام شده مقدمات زندگی مناسبتری برای اهالی این روستاها فراهم کردند. عنایت دیگر نظام اسلامی به این منطقه این بود که در سال 67 بخش لامرد را به دو بخش مهر و لامرد تقسیم کرد و شرایط برای توسعه بیشتر منطقه فراهم شد. سال 68 و در دوران نمایندگی جناب حسینی تحول اساسی با تفکیک بخشهای مهر و لامرد از شهرستان لار و تاسیس شهرستان لامرد رخ داد بخشداریهای بیرم، اشکنان، علامرودشت و گله دار نیز در فاصله سالهای 68 تا 72 راه اندازی شد و شهرستان جدید التاسیس لامرد که ابتدا با دو بخش لامرد و مهر شکل گرفته بود تا پایان دوره سوم و آغاز مجلس چهارم علاوه بر بخش مرکزی و مهر بخشهای اشکنان و علامرودشت و گله دار هم در درون خود داشت. با اینکه پیشنهاد تاسیس شهرداری مهر سال 62 به وزارت کشور رفته بود اما تاسیس شهرداری در سال 67 به دلیل مشکلات قانونی و از آن به بعد تا سال 72 به دلیل طی مراحل قانونی و در پاره ای موارد کارشکنی بعضی از عناصر تاثیرگذار به تاخیر افتاد تاسیس شهرداری مهر در دولت دوم جناب آقای رفسنجانی گام دیگری در جهت خدمت به مردم بود. در سالهای بعد و تا عصر دولت اصلاحات شهرداری در مراکز سایر بخشها نیز تاسیس شد. در کنار این تغییرات وسیع در حوزه تقسیمات کشور خدمات دیگری از قبیل راههای ارتباطی آسفالته شبکه برق سراسری، آب بهداشتی، بیمارستانهای متعدد در مهر و لامرد و اشکنان و مراکز آموزشی متعدد برکات نظام جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. در دوره اصلاحات که عصر تو.سعه شگرف و ستودنی در همه مناطق کشور بویژه مناطق محروم و دور افتاده بود با احداث صنایع عظیم گاز و پتروشیمی در مننطقه عمومی عسلویه که فاصله ای کمتر از 30 کیلومتر با مهر و حدود هشتاد کیلومتر با لامرد داشت. این نقطه از میهن اسلامیمان شرایط مناسبتری پیدا کرد علاوه اینکه منابع گازی عظیم شانول، هما،وراوی و تابناک نیز که عمدتاً در شهرستان فعلی مهر و در بخشهایی از لامرد قرار گرفته است شرایط مهمتری برای توسعه این منطقه فراهم کرد. نظام جمهوری اسلامی گامی به جلو برداشت و برای اینکه بتواند مدیریت مناسبتری بر تحولات و تغییرات در حال شکل گیری و پرشتاب منطقه داشته باشد و در کنار زیرساختهای فنی و فیزیکی زیرساختهای مدیریتی نیز فراهم نماید قریب 15 سال پس از تاسیس بخشداری مهر و با لحاظ همه جهات حقوقی ارتقاء سطح تقسیماتی منطقه را وجهه همت قرار داد و با شهرستان شدن مهر به استقبال توسعه پرشتاب این منطقه رفت متاسفانه عده ای که می بایست شکرگذار نعمات الهی و تلاشهای خالصانه مدیران نظام اسلامی باشند تلاش نمودند که این خدمات تحت الشعاع پاره ای مسایل خودساخته قرار دهند که با هوشیاری مسئولان و مردم منطقه فتنه انگیزی فتنه انگیزان به نتیجه نرسیده و ناظرانی که از بیرون به مسایل این منطقه نگاه می کنند از یکسو خدمات پرشتاب نظام اسلامی می بینند و از سویی دیگر بعضی مشکل آفرینی ها و ندانم کاریها اینکه حرکات تخریبی در برابر توسعه منطقه منشا ندانم کاری دارد یا غرض ورزی. سعی ما بر این است که خیلی بدگمانی نکنیم اما عدم توجه به ریشه ها نیز ممکن است ما را در تحلیل وقایع ناکام بگذارد. در ابتدای پیروزی انقلاب تشکلی در این منطقه شکل گرفت که عنوان سازمان جوانان مسلمان بخش لامرد را برای خود انتخاب کرد. عمده کسانی که در این تشکل عضویت یافتند جوانان فعال و مسلمانی بودند که به قصد خدمت وارد این تشکل شده بودند. گرایش عمومی این سازمان دفاع از بنی صدر بود و اما بعضی از عناصر تاثیرگذاران از اعضای سابق حزب رستاخیز بودند و تنی چند از آنان نیز بعدها سر از گروهک منافقین درآوردند که گفته می شود یکی از آنها جزو بادی گاردهای ویژه موسی خیابانی بود که در درگیری سال 60 به هلاکت رسید این سازمان نشریه ای داشت به نام صراط که بازگوکننده افکار بانیان آن بود و خط فکری بانیان آن را از طریق این نشریه می توان فهمید با اینکه این سازمان منحل شد و بعضی از   بنیان گذاران آن در نهادهای قانونی نظام حضور پیدا کردنداما تاثیرپذیری حوادث منطقه از این افراد جای شبهه نیست. دفاع همه جانبه و پررنگ منافقین از تنشهای سال 80 و به آتش کشیده شده فرمانداری این شائبه را تقویت می کند که شاید رگه هایی از ارتباط بین پس مانده های بعضی از عناصر ناباب این تشکل و سازمان منافقین باقی مانده باشد که البته در صلاحیت نهادهای امنیتی است که به آن بپردازند. علی ای حال باید اذعان کرد که تمامی آنچه از خدمات و رفاه و آسایش برای این منطقه است مرهون نظام مقدس جمهوری اسلامی است و اگر پاره ای شیطنت و احیاناً حسادتها بگذارد به یاری خداوند شهرستانهای مهر و لامرد در آینده ای نه چندان دور قطب توسعه صنعتی جنوب فارس خواهند بود. آری آقای جعفری فرماندار فعلی لامرد بخوانید و توصیه کنید دوستانتان هم بخوانند چرا که با دعوت کردن دخترکی خبرنگار و دادن معلومات وارونه به او و انعکاس موضوع توسط خبرگزاری فارس مشکلی حل نمی گردد. آقای جعفری گمان می کنم این خلاصه کفایت کند ولی اگر توضیح بیشتر را لازم دیدید بگویید تا ما هم بنویسیم.

 

والسلام علی جمیع عبادالله الصالحین

سید جلال موسوی


چسب

روزنامه کیهان روز چهارشنبه 30 آبان ماه

گفت و شنود

چسب

گفت: عضو مرکزیت یک حزب افراطی خطاب به دانشجویان گفته است: اگر برای مخالفت با دولت نهم هیچ کاری از دستتان برنمی آید می توانید به دهانتان یک نوار چسب بزنید و در دانشگاه راه بروید.

گفتم: که چی بشه؟

گفت: که به این وسیله ادعا کنند دهانها را در ایران بسته اند.

گفتم: این آقا چرا به دهان خودش چسب نمی زند؟

گفت: خب! برای اینکه باز هم بتواند حرف مفت بزند.

گفتم: در انتخابات قبلی هم برخی از اعضای همین حزب طرح آشوب در دانشگاهها را ریخته بودند که با هوشیاری دانشجویان سنگ روی یخ شدند.

گفت: خجالت نمی کشند که هر دفعه یک جور برای آمریکاییها خوش رقصی می کنند؟!

گفتم: نوکری کردن برای آمریکا کارشونه، عارشون که نیشت، می گن قاضی به دزد گفت: خجالت نمی کشی نصف شب از خونه مردم دزدی می کنی؟ دزد پاسخ داد: آقای قاضی! پارسال گفتی خجالت نمی کشی روز روشن دزدی می کنی؟ و من تصمیم گرفتم شب دزدی کنم... پس یکدفعه بفرمایید کار و کاسبی رو تعطیل کنم!! قاضی گفت: دهنتو ببند حرف مفت نزن! دزد گفت: حتماً میگی فردا به دهنم چسب بزنم و چیز مفت هم نخوردم!